« حزب مردم »
هر جا به حزب مردم ، شيطان بـر آمدي
شيطان صفت زِ روضه ي رضوان درآمدي
دستور صدق و راستي و معرفت بـجو
دستور پاكيـَس ،كه از آن داور آمدي
شيطان به ره حق رَوي ما كمين كند
خلاق ما ، به نيت ما ناظر آمدي
آنها كه رأي و فطرت شيطان عمل كنند
از ديگران به روي زمين ابتر1 آمدي
جسم بشـر ، مقلّد2 روح بشـر بُوَد
گر اين عمل كني ، به هنر بهتر آمدي
كنعان و نوح(ع) يك پدر و يك پسر بُدن3
كار پدر زِ عهده ي مصرين بر آمدي
يعقوب(ع) را بسا4 پسرانـي ديگر بُدن
پيغمبري ز همتِ يوسـف(ع) بر آمدي
از اهل پادشاه و سياستمدار دهـر
اسكندرس به دوره ي خود شد سرآمدي
كار نكو كه شد سبب پيشرفت ما
كاري نكو بكن ، كز عهدت در آمدي
ايرانيان حكايت كوروش بگفته اند
نيكي بكن زِ كوروش اگر بهتر آمدي
دور زمانه ، هيچ نگردد به كام5 ما
تا آنكه كام ما زِ نهادش بـر آمدي
كار جهان و هرچه در آن هست بي وفاس
عهد و وفا زِ كار جهان ، بهتر آمدي
شيطان روزگار كه نَـبْود به شكل ما
هـر دور روزگار به شكلي بـر آمدي
مردان پاك فطرت و نيكان روزگار
گفتن كه نيك شو ، اگر از نيك تر آمدي
روز و شبم گذشت ، در آن انتظار يار
كي مي شود كه يار من از در، در آمدي
هركس چو من به شيوه حافظ،خطي نوشت
آن خط نويسي اش، به نظر بهتر آمدي
٭٭٭
1- دم بريده- مقطوع 2- پيروي كننده 3- بودند 4- بسيار 5- مراد- خواهش
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
می آموزیم از تراوش قلمتان
قوالعاده زیبا بود
درپناه خدا
درود فراوان برشما
آرامش
امنیت
آسایش
فقط در دستان است