سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      مُرفین

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۰ ۱۷:۱۴ شماره ثبت ۱۰۲۵۳۲
        بازدید : ۱۳۲   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      مُرفین
       
      تنِ معتاد ، به آن اندامِ روحش زار میزد
      زنِ معتاد ، بر شویش و،
      روزگاری آن اندامِ کوه اش ، زار میزد
       
      همیشه که چنین معتاد نبوده است به مرفین
      برای آن مبارزاتِ کُشتی بر تُشک ها، زار میزد
       
      برای آن مبادرت به ریسک هایش ،
      به اسفاری با کشتی و دریا ، زار میزد
      از سفرهایی که با هم خوش بودند
      برای آنهمه ، خجالت ها ، که بچه هایش ،
      که برداشتِ خوشی بودند ز کِشت ی ،
      زار میزد
       
      مرفینِ لعنتی چه بود که این جور ،
      تمام مزرعه شان را سیاه کرد ؟
      برای آن هجوم ملخ وارِ سیاهی‌های افکار،
      به کِشت شان، که پوساندشان یکریز زار میزد
       
      انگار دنیا یک ماشین باری بود و، شویش ،
      بی بُنیه اما ، مجبور، تمام پشت ماشین را ،
      ز انواع گناه ها و خطاها ، بار میزد
       
      بی آنکه سخن گوید بقدر حتی یک حرف
      بدبختی و، نزاری های خود را جار میزد
       
      انگار روزشان ، رشته‌هایی داشت از شب
      تلوتلوخوران ، آن برگشته فردا
      به رشته های تارش ، تار میزد
       
      درحالیکه گل فروش ، خارهای وَرد را می کَنْد
      تا فقط گُلهای سرخ را، دهد یکریز بدست مشتری ها
      تا که انگشتانِ مشتری ها مجروح نگردد
      او برعکس ، به ساقه های رز،
      با چسبی یکریز خار میزد
       
      بی‌غیرتِ بی‌غیرت ، بی عارِ بی عار شده بود ،
      آن پهلوانِ دلِ همسر
      دگر چیزی نمانده بود از او
      تمسخرهای دیگران ، خانواده را لِه میکرد ،
      وقتیکه شوی و بابا
      صحبت از تلاش و کوشش ،
      صحبت از فردایی روشن
      سخن از، عارمیزد
      اگر به سالِ نورئی ازآنها حرفی میزد ،  
      انگار کلاغی بود که ،
      لب به ، غارغار میزد
       
      همه دنیایش جبری بود از،
      سرنگ و رگ و مرفین
      برای جاری اش در بین رگ ها
      دست به هر کار میزد
       
      برایش لِه شدن های همه اصلا مهم نبود که هیچ ،
      حتی دست ، به انهدامِ روزگار میزد
       
      چه بی قید شده بود ، حتی نسبت ، به سوزش و درد
      او که یکریز، دست به نار میزد
      او که یکریز، دست به نیشهای سرنگ همچو نیشهای ،
      مار میزد
       
      یه شبی که ، همه درخواب بودند
      به خود آمد و دید که روحش ، چقدر تاریک ،
      چقدر شب شده است
      نگاهِ شب دید که به گوشه ای خزید و،
      ان نگون بخت
      خود را ، با چه زحمتی ،
      دار میزد
       
      بهمن بیدقی 1400/6/11
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۲۰:۰۲
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۲۰:۵۹
      با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
      از لطف و مهرتان سپاسگزارم
      سلامتی همراه همیشگی تان
      درپناه مهربانترین
      ارسال پاسخ
      بهرام معینی (داریان)
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۰۸:۳۶
      سپاس فراوان وارادتی بی پایان جناب بیدقی استاد و ادیب گرانقدر واندیشمند
      بسیار شیوا ودلنشین بتصویر کشیده اید و پرمحتوا
      قلمتان ماندگار
      کامیاب وتندرست
      در پناه حق
      ایام بکام
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۱:۳۷
      با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
      از لطف و مهرتان سپاسگزارم
      سلامتی همراه همیشگی تان
      درپناه مهربانترین
      ارسال پاسخ
      خدیجه وفایی راد ( غریبه)
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۰:۴۳
      درود بر شما خندانک
      زیبا قلم زده‌اید خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۱:۳۸
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      از لطف و مهرتان سپاسگزارم
      سلامتی همراه همیشگی تان
      درپناه مهربانترین
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۴:۳۴
      سلام شاعروادیب بزرگوار
      شعر پرمعنا وقابل تعمقی سرودید
      قلمتان همیشه نویسا باد
      بسیار درودتان باد
      @};-@};-@};-
      @};-@};-
      @};-@};-@};-
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۱۵:۴۱
      با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
      از لطف و مهرتان سپاسگزارم
      سلامتی همراه همیشگی تان
      درپناه مهربانترین
      ارسال پاسخ
      علی مزینانی عسکری
      شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۰ ۲۲:۵۱
      سلام و عرض ادب
      ان شاءالله هیچ انسانی به این بلای خانمانسوز گرفتار نشود
      خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۴۰۰ ۰۵:۴۸
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      انشاءالله
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      9