« كوي ولاي »
ما سر نهاده ايم ، به كوي ولاي تو
ثابت قدم بمانده ، به زير بلاي تو
درمانسراي دور جهان درد كي شناخت
درمان درد توان بكند ، آن دواي تو
ما بر اميد فيض بزرگت نشسته ايم
در انتظار وعده ي لطف و شفاي تو
آن لطف و حُسن تو به مدار زمين رسيد
داريم انتظار به حُسن1 و لقاي تو
مهر و وفاي تو ، همه عالم گرفته بود
روزي كه آدمـي شده ، رام وفاي تو
ادراك آدمي به همان نكته كي رسيد
كي اول تو بود و كي انتهاي تو
آخر بشر زِ ضجر2 جهان ،گر نجات يافت
پويد به راه و آنگه بـشد آشناي تو
ما خاك راه مردم دور از خدا شديم
بر انتظار اينكه بُوَد ، زير پاي تو
ما را رضايتي نَـبُوَد از رضاي خلق
از ظلم و جور خلق ، رضا بر رضاي تو
ما هر بنا كه ساختيم ، آن خراب شد
تا محكمش نكرده ، زِ سنگ بناي تو
پيغمبران نداي تو گفتنـد بهـر ما
با چشم دل يقين نگريم ، آن نداي تو
وصف صفات ذات تو، نتوان كه من كنم
ذاتـت نـديده ام و شنيدم صداي تو
حاجي به سوي كعبه ي حق، راه گم كند
تا ره نـبرد به سوي حريم صفاي تو
دور جهان زِ صوت بقايت نشانه اي است
فكر جهانيـان نـرسد بر بقاي3 تو
روز جزا كه روز حساب است وعدل حق
كس كي توان گريخت زِ زجر4 جزاي تو
گر اي حسن،زِ خلق بر تو مي خورد ضرر
آگه زِ كار توست ، يقيناً خداي تو
٭٭٭
1- نيكويي- جمال 2- بي قراري- ناليدن 3-جاوداني- هميشگي 4- آزار- سياست
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
روح شان قراریاب دررحمت خدا
درمصرع دوم بجای (بلای) اگر (لوای ) می نوشتند به معنی (بیرق و پرچم ) به نظرم معنای متناسب تری با مفهوم مدنظر شاعر ارجمندش داشت
سلامت باشید و سرافراز