يکشنبه ۲ دی
ایران نامه ( بخش اول ) سیاه جامگان شعری از امیرحسین مقدم
از دفتر ایران نامه نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۳:۲۴ شماره ثبت ۱۰۲۰۰۲
بازدید : ۴۰۲ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب امیرحسین مقدم
|
روایت تاریخ ایران در بحر متقارب
دیباچه
بنام خداوند ایران زمین
خداوند اندیشه های نوین
خداوند نوروز و جشن سده
خداوند یسنا و آتشکده
چنین گفت دانای دهقان نژاد
که ایران زمین هیچ ویران مباد
همیشه از او دور دست بدی
دروغ و تباهی و نابخردی
پس از فتح ایران به دست عمر
شکست از بر خلق ایران کمر
همه شهر ایران به خون در کشید
زهر آنچه بدهست ، بدتر کشید
به اعجاز شمشیر لخت عرب
همه روز ایرانیان گشت شب
نگون گشت بنیان شاهنشهی
سرآمد دگر دوره فرهی
« هنر خوارشد جادویی ارجمند »
« نهان راستی ، آشکارا گزند »*
درایران زدانش بسی بهره بود
به علم و خرد مردمش شهره بود
به آتش کشیدند صدها کتاب
خرد دور شد دانشی شد به خواب
بسی بر نیامد براین روزگار
که تحت خلافت درامد دیار
همه شهر ایران مسلمان شدند
به نیروی شمشیر آنان شدند
برینگونه بگذشت پر آب چشم
گهی مهربان بود و گاهی به خشم
سیاه جامگان
ابومسلم خراسانی
کنون نقل سردار ایران شنو
به نام خدای دلیران شنو
که این پهلوان پور ونداد بود
دلاور گَوی بود ، بهزاد بود
یلی از خراسان ، دیار بزرگ
ابومسلمش نام ، گُردی سترگ
براهام امامش ورا نام کرد
بنابودی دشمن شام کرد
ابومسلم آن مرد با هوش و گنج
شد از دست مروان و آلش به رنج
به دستوری آل عباسیان
سپاهی به نام سیه جامگان
براورد و پس برخراسان کشید
به نابودی آل مروان کشید
بدینگونه عباسیان آمدند
به نام خداوند جان آمدند
ردای خلافت زمروان گرفت
به عباس سفاح ، داد ای شگفت
پس از مرگ عباس ، منصور شد
به شاهی رسید از خرد دور شد
نخستین بنا کرد شهری شگفت
تو گفتی که از خواب و رویا گرفت
خلافت درآن شهر بنیاد کرد
کجا نام آن شهر بغداد کرد
یکی شهر برسان افسانه بود
پر از آشنا بود و بیگانه بود
چو از شهر بغداد پردخته گشت
خیال شکار از سرش بر گذشت
شکار غزال و کل و قوچ ، نه
که در سر خیالی دگر داشت ، شه
به تحکیم قدرت کمر را به بست
مگر تا نبیند دوچشمش شکست
نخست از ابومسلمش بیم بود
که او پهلوان بود و بی بیم بود
از این قدرت رو به افزون او
بترسید و شد در پی خون او
ولیکن توان شکستن نداشت
چو ناچاره شد چاره از سرگذاشت
بفرمودش آید به بغداد نو
ابومسلم آن پهلوان مرد گو
نیامد ولی هرچه اصرارکرد
تو گفتی که پیمانش انکار کرد
پس از چند نوبت که پیغام داد
سرانجام پاسخ به انجام داد
ز راه خراسان به بغداد شد
خلیفه ازاین واقعه شاد شد
یکی پهلوانی بیامد چو باد
کجا مادرش نامش عثمان نهاد
بیامد خلیفه بگفتا به او
که این نفشه اجرا بکن مو به مو
هراندم که من دست خود را سه بار
به دست دگر بر زدم بر شمار
از آنجا که پنهان شدی شو برون
بزن ضربتی زو فروریز خون
به کاخ اندرون خون مسلم بریز
وگرنه برو با سپاهش ستیز
که او عاقبت بربشورد به ما
که مردی دلیر است و پر ادعا
بدینگونه بومسلم آن مرد گرد
بدست دوانیقی اش جان سپرد
شد و درجهان یاد او زنده ماند
چو خورشید رخشان و تابنده ماند
گذشت اینچنین سالهایی دگر
زمانی به خیر و زمانی به شر
امیرحسین مقدم
ادامه دارد
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بیشک درهر موردی اختلاف سلیقه وجود دارد. اما من از شما پرسشی دارم ؟ آیا شما یک ایرانی مسلمان هستید یا یک مسلمان ایرانی ؟
احتمالا شما دومی را انتخاب خواهید کرد اما دوست من . یادتان باشد وطن و خاک میراث نیاکان ماست درحالی که دین انتخاب شخص است. به جز قوانین یکطرفه و بعضا ظالمانه اسلام در همه ادیان حق تغییر دین وجود دارد. خوب است بدانید من ایرانیم و وطنم مقدم است بر دینم. با اینهمه از اشنایی باشما خرسندم . من بیش از یک دهه و نیم است که عصو این سایت هستم و گاه علی رغم میلم بخاطر تعصبات بیهوده برخی عزیزان رفتن را بهتر میبینم. موفق باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش برگشتید
موفق باشید
السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین ایام سوگواری عاشورای حسینی تسلیت باد