سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    کشته ی حق

    شعری از

    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)

    از دفتر انسانم آرزوست نوع شعر قصیده

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۲۲ شماره ثبت ۱۰۱۷۸۰
      بازدید : ۳۸۹   |    نظرات : ۳۳

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    بسم الله الرحمن الرحیم
    باز محرم ؛ باز عشق ؛ باز شهادت ؛و  باز حسین علیه السلام ؛ حماسه عزت و کرامت و عدالت را بر پا کرده است و ما چون مشتاقان خاموش ؛ در مرثیه شهیدان ؛ وجدان و جان و جهانمان را در قامت سخن به صحنه آورده ایم که گواه ارادت و امید ما به آموزگار کرامت انسانی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام باشد . ان شاء الله 
    تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام  
    *** کشته ی حق
    چون خدا بخشد به مرگ عاشقانش اعتبار
    نیست درعالم کسی چون کشته حق بختیار
    ذوق سر مستی نگیرد مردم هشیار را
    عشق می جوید جنون و مستی بی اختیار
    تا به دردش مبتلایی غم گساری را چه سود !
    تا به عشقش پایبندی نا امیدی را چه کار ؟
    وه که جانان غرقه در خون می پسندد دوست را
    عاشقان باید که افشانند سر در پای یار
    عارف بزم عنایت شوق می خواهد ز دوست
    سالک کوی شهادت ، یار می جوید ز یار
    در طریق عشقبازی حُسنِ شاهد رهزن است
    عهد با جانان چو بندی جان مردان پای دار
    رادمردی در وفا هرگز نبینی بی ثبات
    دردمندی در بلا هرگز نبینی بی قرار
    دست از هستی بشویی گر شود عشقت نصیب
    سینه از حسرت برآید تا غمت شد غمگسار
    عقده بگشا از دل و جان ای صفای جان و دل
    شرح صدری ده که دلتنگی ببُرد از من قرار
    کربلا جغرافیای عشق و تاریخ وفاست
    این چنین حُسنی ندیده دیدگان روزگار
    یک طرف آزادمرداني به حق مشتاق مرگ
    یک طرف دنیاپرستانی به جدّ محکوم عار
    در وفا ممتاز خلق و در بلا مشتاق حق
    در کرم جانباز عشق و در شرف والا تبار
    درس آن آموزگار سینه چاکِ حق پرست
    عاشقان از بر کنند و بیدلان را هم شعار
    دین و دانش در غبار خودپرستی گشت گم
    گر نشیند پیشوایی کس نشاند آن غبار ؟
    صد قیامت در هوای خون سرخش مضطرب
    ای به قربانش قیامت ، یافت عشق از او قرار
    گر بلایی می رسد از کربلا آسوده باش
    ای دل اندر کوی جانان دست گیر و پای دار
    دین به یغما رفت و اخلاق و کرامت رخت بست
    تا یزیدی بایزیدی می کند در کوی یار
    هم خداوندان تقوا دین فروشی می کنند
    هم هواداران قبله رنجه از افسون و عار
    عشقِ مصباحِ هُدی روشنگرِ صاحبدلان
    نوحه بر مرگ شهیدان مرهم دل های زار
    داوِ اوّل بر دل عاشق زنند این دلبران
    بزم آخر در ره عیسی نهاده روزگار
    جان ،غریبی در بن چاه حوادث تا مگر
    یوسفی زندانی حُسن و حسودان بر کنار
    عشق طومار غم  آزادگان کربلاست
    از حسین تا زینب و عبّاس واکبر بر شمار
    سر چه باشد تا درین سودا به پایت افکنند
    جان چه ارزد تا درین غوغا نمایندت نثار ؟
    عشق ثارالله نگر ، اغیار را مجنون کند
    خویش را بیگانه بین و عشق را چون جان شمار
    صبح سر بر کرده از آفاق جان تا نور حق
    تیرگی ها را زدود از دامن یاران غار
    آن یکی آزاده مردی هم نشان نام خویش
    عارف قدر امامت ،حق شناس و حق گزار
    وان دگر صاحبدلی در کسوت اهل جهاد
    عشقبازی دردمند و سربداری جان نثار
    وه چه یارانی ، فرازآوردگان عقل و عشق
    وه چه پیکاری ، قیام عاشقان جان سپار
    مرگ زیبا در کنار و پای کوبان در بلا
    زخم بر تن ، شوق در دل، سینه چاک و سربدار
    حق چنان شیداست در پیکار عقل و دل مگر
    عشق بازی می کند با کشتگانش کردگار !
    عاشقان از غم گرو بردند هم دستار خویش
    ما گرفتار دل رنجور و جور روزگار
    راحت جان ها نه در اندیشه ی محدود ماست
    ثاقبا فرجام غم را هم به جانان واگذار
    *****
    فرید آزادبخت ، متخلص به شهاب ثاقب
    ۶
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    مهرداد عزیزیان
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۴۶
    به به دستمریزاد
    درود به این توانایی🌺🙏🌺
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    سید هادی محمدی
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۴۲
    درود بر شما

    💯💯💯💯💯
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۹
    درود بزرگوار
    آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
    اجرتان با ساقی کوثر خندانک خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۲۱
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    عليرضا حكيم
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۰۶
    درودها بر شما شاعر گرامی
    قصیده‌ای غرا در اوصاف کربلا بود
    اجرکم عند الله خندانک خندانک
    محمد علی رضاپور
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۴۲
    عشق یعنی حسین و عشق حسین خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۳
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    رضا رضوی تخلص (دود)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۳۵
    سلام و درود جناب آزاد بخت
    دستمریزاد بسیار زیبا سرودید
    تسلیت ایام
    خندانک خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    رضا حمیدی راد(احسان)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۵۰
    درودتان باد زیباست
    اجرتان با ابوالفضل خندانک خندانک خندانک خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    امين آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۲۲
    سلام استادم

    ابتداي نوشتن را مي خواهم اختصاص دهم به جناب استاد احمدي زاده (ملحق) استاد و پيشكسوت شعر و ادب فارسي كه به حق ،بااخلاص،با حفظ حرمت،حفظ تكريم اساتيد و پيشكسوتان،و... و ... چنين برگه اي روشن(سايت وزين شعر ناب) را به اين خوبي و تراوت اداره مي كنند و شاعران محترم همه و همه مي دانند كه اداره كردني بدين شادابي كار هر كس نيست و به حق و انصاف نمونه اش در ايران نيست و خدايِ حسين شاهد است كه خود بخاطرِ چنين جوِ شادابي به وجد آمده ام و شادي و تراوت شاعرانِ خوب سايت گواهِ اين حرف است.
    ضمنِ اين قدرداني،
    پوزش مي طلبم از اساتيدِ گرانقدرِ سايت كه اسامي آنها را برايِ قدرداني ذكر نكردم چرا كه خوفِ آن مي رفت كه بزرگي از قلم بيفتد و من مرثيه دارِ گفته ام باشم.اساتيد در سايت مشخص و معلومند و صد البته كه آنها نيازي به ذكر اسمشان ذيلِ اين متن نيست ،بلكه ادب ايجاب مي كرد چنين بنگارم.

    جناب استاد فريد آزادبخت(ثاقب)
    بكارگرفتن چنين واژه ها و تركيبات زيبا و ارائه تصاوير ناب و رعايت وزن و اصلا تسلط دقيق و درست ايضا بكارگيري اوزان(بنده نه از سر اينكه اوزان را بلد باشم و بلكه جسارتي از اين دست كرده باشم،بلكه با خوانشِ شعر هر مخاطبي را به انصاف به تحسين وا مي دارد،هر مخاطبي كه دانسته يا ندانسته شعر را بلد باشد.كه البته واقعا مخاطبين خود استادند)توانا بودن برايِ ادامه اثر به نحوي كه از تب و تابِ اوليه نكاهد و نيفتد،تسلط به واقعه هايِ تاريخي و بكار بردن در اشعار (تسلط كافي به تاريخ ديني و وطني)و... همه و همه در اشعار شما كاملا مشهود و بارز است و اين واقعا قابل ستايش است

    با تقديم بهترين سپاسمنديها برايتان،در اين صفحه ،شعري را به يادگار و با ارتباط با موضوع شعريِ جنابتان ،خواهم كاشت .
    و چه صفحه اي بهتر از اينجا كه همه و همه در سايت وزين شعر ناب است . خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    امين آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۳۲
    يادگار فاطمه

    كربلا آتش گرفت ، آتشي در دامِ دود
    در ميانِ خيمه ها ، گريه ها ، فريادها
    زجــرهـايِ اين و آن
    دشمنان با كوفيان
    خنده هايِ زيرِ لب ، فتحهايِ خون به كف !

    كربلا آتش گرفت ، آتشي خونين جگر
    بر فرازِ بامــها ، كوفيان يك جا نِگر

    آن ميان عباس را ،
    پيكرش در زير سُم
    دستِ او بر نيزه اي
    يك نفر سَر مي بَرد
    يك نفر انگــار كَر ، يك نفر انگــار كور!

    وايِ من زينب مگر ، دامنش آتش گرفت !
    رو به هر سو مي رود ، مي زند فريـاد واي
    غنچه هايم لاله هايم ، زير تيغند زير آتش زير دود
    يادِگارِ فاطمه ، آنكه پيغمبر بگفتش اينچنين :

    فاطمه را هر كسي دشمن بدارد ، بر منــست
    حُب او را هر كسي در سينه دارد ، با منــست

    يادِگارِ فاطمه تا به سحر خوابش نبُرد
    شب بگفتش هر چراغي در ميان خيمه هاست
    كرده بايد يك به يك خاموش
    بلكه شايد حُب دنيايَش بدارد يك كسي
    از ميان ما رَوَد شايد كسي

    يادِگارِ فاطمه تا به سحر خوابش نبُرد

    يادِ او آمد هزاران نامه هايِ كوفيان
    يادِ او شايد عليُ سر به چاه كوفيان ،
    گريه هاي هرشبش ، زجه هاي آتشين
    اين طرف دشمن به صَف ، سربــاز بَس
    زآن دگر سو زر و سيم و وعده ها بسيــار بَس

    خُفته اَند همسايِگان ، اين كوفيانِ بي وفا
    در گوشه اي خلوت به رويِ بستري در خود فنا
    صبح امّا ، كربلا آتش گرفت
    سَر بَر نَكَندند كوفيان از خوابِ مرگ وعده ها

    يادِگارِ فاطمه فرياد زد فريــاد
    همسايِگان ! اي كوفيان
    \" آيا مرا ياري دهيد ؟ \"
    كربلا آتش گرفت ما را دهيد آبي كنون
    اهل بيتم تشنه اَنـــد

    قطره قطره ، ذره ذره مي تراويد نيزه ها از آسمانِ كوفيان
    گسترده دشت كربلا ، افتاده پيكرهاي پاك

    اكبرش آمد به پيشِ يادِگارِ فاطمه
    همچو ماهَش رويِ او در پيشِ چشمِ يادِگارِ فاطمه
    شوقِ ميدان،شوقِ پيكار
    وَز سيه روزي كوفه كـــرد فريـــاد
    كربلا آتش گرفتش \"يا حسين\"
    كربلا آتش گرفتش \"يا حسين\"
    آتشِ پول و مقام و مُلك ري
    سُرخ گون كردند زمينِ كربلا را كوفيان

    يادِگارِ فاطمه چشمش به چشم اكبرش
    رخصتِ آخر مرادِ او همين بود از نگاهِ آخرش
    جان به كف در راهِ يارش اينچنين بودَش عليِ اكبرش

    كربلا آتش گرفت ، آتشي از خونِ سرخ
    خونِ اكبر ، خونِ اصغر ، خونِ بيتِ يادِگارِ فاطمه
    خونِ يارانِ شهيدِ يادِگارِ فاطمه

    دعبلا اين قصه را ، اين يك سخن از من بدار
    اهلِ بيتم ، اهلِ شيعه ، اهلِ دل
    هركسي را قطره اي يك لحظه اي اشكي بريزد در فراقِ يادِگارِ فاطمه
    هركسي در سوگِ او ماتم نشيند
    هركسي در سوگِ ما با هم نشيند
    اشكها را يك به يك باهم بريزد
    گريه اي شايد براي لحظه اي از دل بريزد
    زآن پس در آن سو پيشِ ماســت
    منزل به منزل پيشِ ماســت

    زآن پس در آن سو چشم خود گريان نبيند
    حالِ او را يادِگارِ فاطمه خندان ببيند

    دعبلا اين يك سخن از من بدار
    حال و روز يادِگارِ فاطمه در كربلا نيكو سرا

    كربلا آتش گرفت ، آتشي انبوهِ دود
    وايِ من فرياد واي ، وايِ من فرياد واي .

    با احترام ... تقديم خندانک
    محسن ابراهیمی اصل (غریب)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۳۸
    درود استاد عزیز خندانک خندانک خندانک
    عالی بود خندانک خندانک خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۳
    سلام و احترام استاد عزیز
    بسیار زیبا منسجم و پرداختی جانانه که واقعا حق مطلب را در وصف حسین و یارانش ادا کرد،
    درود بر تو دایی عزیزم
    باز هم بسرا که مشتاق خواندن اشعاری اینچنین قدرتمند از قلمتان هستیم
    خندانک خندانک خندانک
    محسن ابراهیمی اصل (غریب)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۲۶



    عشق بازی کار هرشیاد نیست این شکار دام هر صیاد نیست

    عاشقی را قابلیت لازم است طالب حق را حقیقت لازم است

    عشق از معشوق اول سر زند تا به عاشق جلوه دیگر زند

    تا به حدی که برد هستی از او

    سر زند صد شورش و مستی از او

    شاهد این مدعی خواهی اگر بر حسین و حالت او کن نظر

    روز عاشورا در آن میدان عشق کرد رو را جانب سلطان عشق

    بارالها این سرم این پیکرم این علمدار رشید این اکبرم

    این سکینه، این رقیه، این رباب

    این عروس دست و پا خون در خضاب

    این من و این ساربان، این شهردون این تن عریان میان خاک و خون

    این من و این ذکر یارب یاربم این من و این ناله های زینبم

    پس خطاب آمد ز حق: کِی شاه عشق ای حسین، ای یکه تاز راه عشق

    گر تو بر من عاشقی ای محترم

    پرده برکش من به تو عاشق ترم

    غم مخور چون من خریدار توام مشتری بر جنس بازار توام

    هرچه بودت داده ای در راه ما مرحبا صد مرحبا خود هم بیا

    خود بیا که می کشم من ناز تو عرش و فرشم جمله پا انداز تو

    لیک خود تنها نیا در بزم یار

    خود بیا و اصغرت را هم بیار

    خوش بُوَد در بزم یاران بلبلی خاصه در منقار او برگ گلی

    خود تو بلبل، گل علی اصغرت زودتر بشتاب سوی داورت
    محسن ابراهیمی اصل (غریب)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۳۲
    درود مجدد استاد گرامی من با این شعر زیبا در حسینه های خرمشهر خاطره ها دارم خندانک
    تقدیم به حضورتان:

    عشق بازی کارهر شیاد نیست--------- این شکار دام هر صیاد نیست
    عاشقی را قابلیت لازم است --------- طالب حق راحقیقت لازم است
    عشق از معشوق اول سر زند --------- تا به عاشق جلوه ی دیگر زند
    تا به حدی که برد هستی از او --------- سر زند صد شور مستی از او
    شاهد این مدعی خواهی اگر -------- بر حسین و حالت او ، کن نظر
    روزعاشورا در آن میدان عشق ----------- کرد روبر جانب سلطان عشق
    بار الها این سرم این پیکرم ----------- این علمدار رشید این اکبرم
    این سکینه این رقیه این رباب --------- این عروس دست و پاخون درخضاب
    این من واین ساربان این شمردون --------- این تن عریان میان خاک وخون
    این من واین ذکر یا رب یا ربم --------- این من و این ناله های زینبم
    پس خطاب آمدزحق کی شاه عشق ---------- ای حسین ای یکه تاز راه عشق
    گر تو برمن عاشقی ای محترم ----------- پرده برکش من ز توعاشق ترم
    غم مخور که من خریدار تو ام ---------- مشتری بر جنس بازار تو ام
    هرچه بودت داده ای درراه من ----------- مرحبا صد مرحبا خود هم بیا
    خود بیا که می کشم من ناز تو ---------- عرش و فرشم جمله پا انداز تو
    لیک خود تنها نیادر بزم یار ---------- خود بیا و اصغرت را هم بیار
    خوش بود بر بزم یاران بلبلی --------- خاصه در منقار او برگ گلی
    خود تو بلبل گل علی اصغرت ------- زود تر بشتاب سوی داورت

    شاعر ناصرالدین شاه قاجار
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۵۲
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    قربانعلی فتحی  (تختی)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۲۴
    درود برشما جناب ازاد بخت
    بسیار عالی وپسندیده و
    جالب بود خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۲۶
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    سعید صادقی (بینا)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۵۶
    درود فراوان بر این قلم فرسایی
    منهای این تبحر که جای بتریک دارد مضمون
    شعرتان بسیار زیباست که واقعا حق مطلب را ادا کردید خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۵۸
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    خدیجه وفایی راد ( غریبه)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۵۰
    درود ها نثارتان خندانک
    بسیار زیبا سروده‌اید خندانک
    در زیر پرچم آقا مانا باشید خندانک
    مسعود آزادبخت
    مسعود آزادبخت
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۵۲
    خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    محمد باقر انصاری دزفولی
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۲
    بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
    عاشقم بر شعر پر ايهام تو
    تا بنوشم باده را از جام تو
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    فرید آزادبخت(شهاب ثاقب)
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۲۸
    سلام و درود و سپاس از عنایت و تفقد و بنده نوازی همه سروران گرامی و اساتید ارجمند . پوزش می طلبم که نمی توانم به صورت جداگانه از مهر و محبت و بزرگواری یکایک شما تقدیر و تشکر نمایم . در پناه اسم اعظم الهی باشید
    مهرداد مانا
    سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۲۷
    نمی دانم این آزادبخت ها چه نسبتی با هم دارند
    اما تو واقعا دمت گرم
    واقعا دستت طلا
    حسین مراغه
    چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۴۳
    درود بر شما برادر عزیزم جناب آزاد بخت عزیز
    بسیار بسیار زیبا و دلنشین سرودید
    درود بر شما شاعر گرانقدر
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    آرزو عباسی ( پاییزه)
    چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۱۴
    درود بر شما ادیب بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0