19

پر از شیر سنگیست ،صبح تنت
پر از داریوشی بزرگ و محال
لب خشک کارون کجا مانده است
پس از تایم لپس تفنگ و غزال

پس از رنج خونشهر ،آواره ایم
تو از میسوفونی غم ،بیخبر
شبیه تزاران ،زمین خورده اند
همین عقده های بازال، زیر سر

تو مفروض القای خوابی خوشی
جدا از کموتاسیون، در سراب
پر از نسج گلهای کاتالیا
پر از عطر برگاموت و آفتاب

تونیک ستاره به موهای شب
رژ تند شیرین تن -مردگیست
پس از شام تار ماری آنتوانت
پس از صبح غمبار یک آتٸیست

تب ارغنونت، پر از داغ عقل
افاضات مرداد دل بستن ات
ژن مندلی حسودان شهر
طناب نگاه من و گردنت

دم ما'رمولک جدا مانده شد
گروتسک سگهای بی اعتبار
صدای فراآبیت ،راز عشق
فرکانس زیبایی روزگار

عقیق شن و بوسه باران آب
من و کیک اسفنجی فندقی
گرنت سقوط شب از پشتبام
و یک دامن قرمز منجقی

من از چادر چشمهایی سیاه
من از پاستورال غمی در نگاه
من،از وسعت نرم روح غزل
جدا مانده ام سالها ، بیگناه..