سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        قضاوت ؟؟

        شعری از

        باقر رمزی ( باصر )

        از دفتر غلام قمر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۱۲ شماره ثبت ۱۰۰۵۲۴
          بازدید : ۱۷۴   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
         
         
        نتیجه تصویری برای این مکان مجهز به دوربی
         
         
        قضاوت ؟؟
         
        دوست دارم فقط یک گام پایین بیائی
         
        و خستگان و سوختگان حقیقت را ببینی
         
        میدانی که نگریستن از بالا انحصاری ست ؟
         
        بگذار با هم قدم بزنیم شانه به شانه
         
        تو از تمول بگو و من از تعقل
         
        من از طیب خاطر می گویم
         
        و تو از نشیب یوری گاگارین
         
        من تو را به اندازه ی آب نخوردن می شناسم
         
        این تویی که از من خبر نداری
         
        نمیدانم . . . . . قضاوت ؟؟
         
        نه ، نه
         
        قطعا جایگاه من نیست
         
        و اصلا از درون انسانها سخن نمی گویم
         
        اما نمی دانم چگونه بدون هیچ تفکری
         
        با جربزه ی مجازی ات به خودت
         
        اجازه ی قضاوت
         
        دل انسانها را می دهی ؟؟
         
        تو در مقابل همه ی ، همه ی ، همه ، اندکی
         
        بگذار از جان نگوئیم
         
        چرا ؟
         
         فانی ست ؟
         
        ارواح قبل از جسم خلق شده اند و پاک اند
         
        پس ارواح خبیثه چیست ؟؟
         
        نه نه ، زبانم لال ، تو از آنها نیستی
         
        می دانم ، مطمئنم
         
        اما چرا ؟
         
        اما چرا ؟
         
        با عصای کذایی چوبینت همه را می زنی
         
        تو گمان برده ای که همه
         
        مانند . . . . در ویرانه ی سرقت به دنیا آمده اند ؟
         
        اگر اشتباه می گویم
         
        پس چرا ؟
         
        پس چرا ؟
         
        بر در و دیوار
         
        نوشته ای . . . .
         
        این مکان مجهز به دوربین
         
        مدار بسته می باشد ؟؟
         
          توهین به بشریت ؟؟؟ . . . . . .
         
         
         
         
        باقر رمزی باصر
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۱۳
        درود بزرگوار
        جالب و زیباست
        خندانک
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۲۳
        درود شاعر گرامی خندانک خندانک خندانک
        مریم کاسیانی
        يکشنبه ۱۳ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی
        درود بر شما،جمله تکان دهنده ای ست خندانک
        ابوالفضل احمدی
        دوشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۱۲
        طمع ز فیض کرامت مبر
        که خلق کریم
        گنه ببخشد و
        بر عاشقان ببخشاید

        درود بر شما
        روز قلم گرامی باد✒️
        🌻🌻
        🌻
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8