سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مردی که امام رضا(علیه‎السلام) را دید
        ارسال شده توسط

        علی کارگر( پیرو)

        در تاریخ : شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۶ ۱۲:۱۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶۲۵ | نظرات : ۳

        مرد كُرد كلاتى سى و پنجساله‎اى بر اثر افتادن از بالاى چوب بست از كمر فلج شده بود و با چوب زیر بغل، به زحمت راه مى‎رفت .
        پس از شش ماه، به او گفتند: اگر به مشهد مقدس بروى، و از امام رضا(علیه‎السلام) شفا بخواهى، بهبود مى‎یابى .
        بالاخره او را با چهار پا به مشهد مى‎برند و به صحن كه مى‎رسند او را رها مى‎كنند. او با چوب زیر بغل تا نزدیك سقاخانه اسماعیل طلا مى‎رود؛ در آنجا دربانى را مى‎بیند. (حسین با خود چنین خیال مى‎كند كه حضرت رضا علیه‎السلام در یكى از این اطاقها باید باشد كه مى‎تواند نزد ایشان برود).
        با همان لهجه كُردى به دربان مى‎گوید: حضرت رضا(علیه‎السلام) كجاست؟ ما از كلات آمده‎ایم تا او را ببینیم. آقا را كجا باید ببینیم؟ ما با او كار داریم .
        دربان با حالت تمسخر به یكى از مناره‎ها اشاره كرده، گفت: آقا آنجاست. مرد كُرد گفت: ما چطور آن بالا برویم؟ دربان از روى تمسخر درِ پله‎هاى مناره را نشان داده، گفت باید از این پله‎ها بالا بروى .
        مرد كُرد به طرف در مناره رفت و با زحمت از پله اول و دوم بالا رفت؛ همین كه خواست، با همان سعى و تلاش از پله سوم بالا رود، از بالا صدایی شنید؛ كه مى‎گفت: حسین! بالا نیا. براى تو زحمت دارد. ما پائین آمدیم .
        آقا پائین آمدند؛ حسین از دیدن آقا خوشحال شد و سلام كرد. آن حضرت پس از جواب سلام، فرمود: حسین ! چه شده ؟
        گفت: شش ماه است كه از كار افتاده‎ام حالا آمده‎ام تا مرا خوب كنى .
        آقا دستى به كمرش مالید؛ در حالی که چوب‎ها از زیر بغلش افتاده و آسوده روى پاهاى خود ایستاد و كمرش راست شد، دیگر احساس درد كمر نكرد. آن حضرت چوب‎ها را از روى زمین برداشت و به او داد (چون که مهمان اوست، زحمت نكشد.)
        بعد به او فرمود: برو؛ هر چه دیدى براى آن دربان، نقل كن. حسین نزد دربان رفت. دربان همین كه دید او بدون چوب و در حال عادى راه مى‎رود و چوب‎هاى زیر بغلش را در دست گرفته است؛ تعجب كرد و او را در بغل گرفت .
        اما حسین به خاطر راهنمایى كه او را به پیش امام رضا(علیه‎السلام) فرستاده بود اظهار تشكر كرد و گفت: خدا پدرت را بیامرزد! كه مرا خدمت امام فرستادى .
        اما دربان بر سر زبان با خود گفت: خاك بر سرم ! من او را مسخره كردم و او شفاى خود را گرفت .

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۵۴۰ در تاریخ شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۶ ۱۲:۱۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۲۹ دی ۱۳۹۶ ۲۰:۰۷
        سلام

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        رو به ضریحت ، پاے ایوانِ طلایی
        از بے کسے ها درد دل ، دارد صفایی

        با یڪ نگاهے جذب ِ خود کردے تو مارا
        یارب دوا این عشقِ زیبایِ رضایی


        اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ .

        اللهم صل علی محمد و آل محمد
        رعنا بهارلویی  تخلص باغبان
        شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۶ ۱۷:۱۸
        درود بر شما بسیار عالی
        احمد خدادادی دهکردی
        شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۶ ۱۸:۲۳
        بسیارزیبا اشکم درآمد درودبراستادپیرو عزیزوگرامی
        اجرتان با امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2