دوشنبه ۵ آذر
شبی که پدربزرگم فوت کرد
ارسال شده توسط احمدی زاده(ملحق) در تاریخ : دوشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۰۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۳۷ | نظرات : ۴۴
|
|
شبی که پدربزرگم فوت کرد کسانی که برای تسلیت به خانهمان آمدند اکثراً معتقد بودند که "راحت شد".
این را البته با گریه و ناراحتی میگفتند و برای من سوال بود که چرا میگویند راحت شد؟ طرف مُرده است...کسی که مُرده است چگونه راحت میشود؟ بعد وقتی خودِ ما تا این حد ناراحتیم...او چگونه راحت است؟
بزرگتر که شدم دیدم درست میگفتند پدربزرگ راحت شد...
فکرش را بکنید همسر و دخترش را از دست داده بود در گذشته خانِ یک روستا بود اما اواخرِ عمر با ما زندگی میکرد و تمام زندگیاش در اتاقِ کوچکاش خلاصه شده بود ....
حق نداشت لب به شیرینی و شکلات بزند او عاشق شیرینی و شکلات بود و مجبور بود یواشکی بخورد...چربی و امثالهم که جای خود داشت...
این اواخر دوست و رفیقی هم نداشت یک رفیق داشت که کمی قبل از او فوت کرد پدربزرگ هم از آن دسته پیرمردهایی نبود که برود پارک....
تمام تفریحاش شده بود تلویزیون نگاه کردن آن یک یک تلویزیونِ تمام رنگی که مجبور بود کلی منتِ آنتنش را بکشد....
شبی که داشت میرفت بیمارستان خداحافظی کرد ولی ناراحت نبود بیشتر به منتظرها شبیه بود انگار خودش دلش میخواست که راحت بشود...
بعد از مرگش من یک بار خواب دیدم در یک باغ زیبا نشسته و با رفیقش مشغول تن ماهی خوردن است...
نمیدانم آن خواب حقیقت دارد یا نه اما حتی اگر هم حقیقت نداشته باشد و مُردن پایانِ زندگی باشد باز هم به مراتب بهتر از به زور زندگی کردن است....
پدربزرگ حداقل به من یکی درس بزرگی داد آن هم اینکه رفتن همیشه حاصلش "نا"راحتی نیست یکوقتهایی با راحتی همراه است ...
#آنتوان_چخوف
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۹۲۶ در تاریخ دوشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۲ ۱۴:۰۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
درود برشما استاد محمدی ارجمند کاملا درست فرمودند ،لولو که چه عرض شود ... آنچه ساخته اند و پرداخته اند به عمد سالها سبب دوری انسان از حقیقت ها بوده است ... اینکه هیچ نیندیشیم ...اغلب آنچه به عذاب و شب اول قبر گفته اند ...تفاسیر نادرست است زیرا به محض اینکه روح از کالبد جدا شد چنان انرژی او را فرا میگیرد که میل به رفتن دارد انتهای تمام آمال زمینیست و رنجی هم اگر هست روحانیست وشامل روح است که آن هم با چیزی که گفته اند مغایرت دارد... اما سفر از یک دنیای مادی با حجم بی نهایت ماده و تراکم و به دنیایی که همه جور فرق دارد شامل تغییر ارتعاش ناگهانی میشود که آن هم باز بسته به آن روح و میزان قرب و ایمان او پرودگار فرشتگان و آشنایان نورانی او را در برمی گیرند .... زمان آن است که با خرد در برخی تعالیم بنگریم ... برقرار باشیدو پایدار | |
|
درود بر استادبزرگوار چه زیبا و به جا سخن مولای متقیان را آوردید؛مردم دشمن چیزی هستند که نمی شناسند. و سخن پایانی که گره خورد به سخن امام حسین ع. هزاران درود بر سیدبزرگوار و آگاهی چون شما روح پدر هم بعد از درد و رنج های بسیاری زندگی ؛قطعا در جوار پروردگار در آرامش است. خداوند عاقبت همه ما را به خیر کند | |
|
درود بانوی عشق هزاران درود بر اندیشه ی نابتون، آنقدر زیبا نوشتید که حتی خواندنش هم دلنشین بود خدا میداند که خودش چقدر زیبا خواهد بود در پناه خداوند مهربان خواهرم | |
|
جان دلم ، من حض می کنم هربار ایمان و عشق و زیبایی شما عزیزم را میبینم سراسر زیبایی و عشق هستی افسانه جان ، برایت از پرودگار بهترین ها را آرزومندم برای شما و همه ی فرزندان نور و سرمایه ی آینده ی این مرزو بوم در پناه حضرت نور حضرت عشق حضرت بخشش 💚💙❤💛💗 | |
|
درود بر بانوی عزیزتر از جانم ممنونم از دعای قصنگ و امیدبخشتان و آمین می گویم | |
|
روحشان شاد و قرین رحمت الهی | |
|
روحشان شاد بااانو طالبزاده مهربان | |
|
روح دایی جان و تمامی عزیزان که به دیدار حق شتافتند شاد و قرین رحمت الهی ان شاءالله | |
|
روحشان شاد جناب غریب بزرگوار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دروداستادبزرگوارم
اناخاب زیبایی بود
رفتن همیشه بدنیست گاهی مرگ هم نعمته ....