سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 12 خرداد 1404
    6 ذو الحجة 1446
    • شهادت مظلومانه زائران خانه خدا به دستور آمريكا به دست مأموران آل سعود، 1366 هـ ش ـ برابر با 6 ذي الحجه 1407 هـ ق
    Monday 2 Jun 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

      دوشنبه ۱۲ خرداد

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      افسانه مه آلود هاکو و پرشا نگاره سی ام
      ارسال شده توسط

      مازیارملکوتی نیا

      در تاریخ : چهارشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۵ ۱۸:۴۱
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۱۳ | نظرات : ۲

      نگاره سیم
      ملکه لامیس بانوی مزدوران
      روی کجاوه بود هنوز /بردوش مزدورانش/حتی در حضور ملکه سرما هم به عشوه گری و رقص شیطانیش ادامه میداد لامیس/انگار افعی باشه که روی گنجی چمبره زده/نه زیبا و نه زشت بود و نه هیچ ویژگی عجیبی داشت /بجز اینکه هکچون سیبی که انگاربا شیطان از وسط به دونیم شده باشه /نفرین مشتعلی /چشمهای بی پرواش رودر بر گرفته بود /حتی ملکه سرما هم از نگاه کردن بهش امتاع کرد / هنوز به خرامیدن هیولا وارش مشغول بود که با برگشتن ملکه /انگار تمام اعضای بدنش به ناگاه یخ زده باشه /درجا همچون مجسمه ای بی تحرک موند /مثل عقربی که گویا در دایره آتشی بلند گرفتار شده و تنها راهش /نیش زدن خودشه برای رهایی از مرگی زجر آور /سرش رو پایین آورد وقتی ملکه نگاه خشمگینش رو به اون دوخت / خون در چشمان ملکه موج میزد /زمین بگذارید این عفریت چند هزار ساله پیر دختر کثیف رو / با شنیدن این فرمان ملکه سرما /بارکشان کجاوه /مرکب رو با راکبش به زمین سپردند و با احترام روبه ملکه از درگاه ورودی بیرون رفتند /با چه جسارتی ؟/با این وضع نفرت انگیز در درگاه من حاضر میشی ؟/موجود لعنتی/اینها تمام مرحمت ملکه به لامیس بودکه از دهان پر از نفرتش خارج شد/لامیس به سختی خودش رو از روی زمین جمع کردو به سمت ملکه خزید و روی پاهای اون افتاد / در این لحظه ملکه با پا اون رو دورکردو گفت : دور شو / حتی نمیخوام نفسهای کثیفت بهم بخوره / لاشخورهای بی مصرفت چند نفرند ؟/لامیس راهی برای حرف زدن با ملکه پیدا کرده بود / اونقدر که باعث نوازش چشمهای زیبای شما /تا دور دستها بشن / ملکه کمی نرمتر از قبل گفت :این بد نیست /در مقابلش؟/لامیس میدونست که اگر چیز بخواد / در هر اندازه ای /حتما مورد شماتت ملگه دره نای قرار میگیره و این تازه بهترین حالتش بود / ملکه من هر آنچه شما برای من جیره حوزتون به عنوان غذا در نظر بگیرید /سرمه چشمهام میکنم /ملکه لبخندی زدو به آرامی گفت : به مزدورانت بگو به اردوگاه برند و سلاح دریافت کنند و تو.../جفتی رو با قابلیت باردار کردنت به تو میبعشم /اما؟/بعد از پیروزی درجنگ/و تو رو از این شرایط کریحت آزاد میکنم تا مثل همه انسانهای بی ارزش به زندگی نکبت بارت برگردی / مثل زمنی که هنوز افتخار خدمت به من رو نداشتی /لامیس از شوق /مثل کودکان در پوست خودش نمیگنجید و داشت قالب تهی میکرد / به هرحال /پس از اشاره دست ملکه خزان خزان از درگاه اون خارح شد به امید اینکه روزی /مثل گذشته ها /در کنار خانوادش که ملکه ازش گرفته بود زندگی کنه/شاید.../یک روزی .../دوباره

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۷۲۰۴ در تاریخ چهارشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۵ ۱۸:۴۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      پنجشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۵ ۰۸:۳۳
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1