سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ضمانت
        ارسال شده توسط

        اوکتای سلامی

        در تاریخ : چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ ۰۰:۲۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۱۹۱ | نظرات : ۳

        فصلی خواهم نبشتن که  دود از ملاج خلایق برآرد و جهانی را فراچشمتان تیره دارد که کاهنده جان است و پریشنده روان!
        شعر: 
         می گفت رفیقی که بیا ضامن من شو
              تا وام بگیرم مگر از بانک فلانی
            گفتم که اگر چند عزیز دل مائی
            آرامش خود را نفروشم به ضمانی
        جالینوس حکیم را پرسیدند سر مصون ماندن از پیری زود رس چیست: فرمود تا می توانید طفره بروید از ضامن شدن .وگرنه کارتان به سنکوب و سکته می کشد که گیرنده وام دست در جیب کنان راست راست می گردد و ضامن کالانعام دست حسرت گزان بازخواست می گردد
         
        یک نه بگو و زیر ضمانت مرو عزیز
        پالان خر تحملش  از آن رواتر است
         
        از شیخنا مسعود شصتچی پرسیدند  : آیا عاقله مرد زندان هم برود.
        فرمودند: رود، رود
        پرسیدند : ایا گول هم بخورد؟
        فرمودند: خورد ، خورد
        پرسیدند: ضامن هم بشود؟
         
        شیخنا جیغی کشید بنفش که : به گور پدرش بخندد که چنین خبطی کند که دیگر نه عاقلست و نه مرد ،  گلابی ایست با روئی زرد
         
        هر رفیقی که خنده زد برتو
        نخوری گول خنده هایش را
        وام او دام می شود بر تو
        سفته وام را نکن امضا
         
        رهروان طریق مصلحت و ساکنان مقام عافیت خواهندگان ضمان را به پند و تبلیس  چو ابلیس از در برانند و به  سابقه دوستی قسم دهند که به پول سیاه نباید شود تباه
        و اگر حریف اصرار کند با چنین زبان مدان دشمنی اولی تر تا سد شود راه زیان
         
        بگو اعاده این وام ، کار من نبود
        که خود علیلم و در هشت و چار عائله ام
        از ان حقوق کذائی سه روز نگذشته
        به جیب مانده فقط فیش های باطله ام

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۷۶۷ در تاریخ چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۳ ۰۰:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1