سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        كابالا و عرفان مرکابا چيست؟؟
        ارسال شده توسط

        ژاکان باران ملکشاهی

        در تاریخ : جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ ۲۱:۳۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۶۸۰ | نظرات : ۹۳

         
        سِفیروت (درخت زندگی) در آئین کابالا
        The Sefirot in Jewish Kabbalah
        View the image description page for the diagram
        کابالا
        •  
        •  
        •  
        کابالا یا کبالا (به عبری: קַבָּלָה) به معنای «دریافت‌کردن» و به معنی واقعی کلمه «رسم رسیده» است. کابالا تفسیر رمزگونه‌ای از کتاب‌های مقدس عبری است.
        کابالا نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می‌شود. بیشتر یهودیان ارتدوکس به آئین کابالا اعتقاد دارند. بر اعتقاد هواداران و معتقدین به آئین کابالا، فهمیدن و درک رموز مخفی درآئین کابالا، باعث می‌شود تا انسان بصورت روحانی‌واری به خدا نزدیکتر شود و بدین ترتیب بشریت، قدرت والایی از رموز مخفی خدا که برای دیگر انسانها پوشیده‌است، را پی می‌برد.
        تاریخچه اصطلاح نام «کابالیسم» به درستی مشخص نیست و مورد اختلاف است. برخی (۱۰۵۸ - ۱۰۲۱ میلادی) و برخی کابالیست اسپانیولی قرن سیزدهم، را اولین اشخاصی می‌دانند که آئین مخفی و سری عهد عتیق را «کابالا» نامیدند. با این وجود مدارک و منابع بسیار قدیمی که برخی ازآنها به قرن دوم میلادی بازمی‌گردند، وجود دارند که حاکی از نام‌هایی بجز «کابالا» بر آئین فوق هستند. با این وجود هم اکنون اصطلاح «کابالا» وصف کننده تمرین آئین و دانش محرمانه یهود است.
        مهمترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی «آئین کابالا» درآمدند، شامل مجموعه کتب عبری (به معنای «کتاب روشنایی») و (به معنای «کاخ‌ها») می‌شوند که به قرن اول میلادی بازمی‌گردند. نهایتاً در قرن سیزدهم میلادی کتاب زوهر نوشته شد که تفکر و شکل کنونی «آئین کابالا» را تشکیل داد.
         
        دیدگاه کلی
        بر اساس زوهر که یکی از متون اصلی کابالا می‌باشد خواندن تورات دارای چهار مرحله تفسیر است. این چهار مرحله بر اساس حروف اول لغات پردس (عبری: פרדס) نامیده می‌شوند.
        • پشات (عبری :פשט به معنی لغوی ساده): معنی لغوی
        • رمز (عبری: רמז معادل رمز در فارسی): معنی مخفی
        • دراش (عبری: דרש به معنی جستجو کردن): تفسیر ربانی مربوط به تلمود که معمولاً با مقایسه با آیات دیگر و لغات مشابه است.
        • سود (عبری :סוד به معنی مخفی): تفسیر باطنی، عرفانی، معنوی که در کابالا بیان می‌شود.
        پیروان کابالا اعتقاد دارند که آن جزئی مهم از یادگیری تورات است. ولیکن بعضی از دکترینهای مورد قبول کابالا توسط بقیه یهودیان رد شده و بر خلاف یهودیت و کفرآمیز دانسته می‌شود. بعد از کابالای قرون وسطی و به خصوص بعد از قرن ۱۶ میلادی کابالا جایگزین فلسفه یهودی (هاکیرا) شد. منبع اصلی لغت کابالا معلوم نیست و ممکن است توسط سولومون ابن گبیرول و یا بهیا بن اشر استفاده شده باشد. با اینکه لغات دیگری از قرن دوم میلادی برای اینگونه اعمال مورد استفاده قرار می‌گرفت لغت کابالا کم‌کم لغت اصلی برای این نوع تفسیر شد. بعد از عهد عتیق اولین نوشته‌های مربوط به کابالا در قرن اول و دوم میلادی در بعضی متون و از جمله کتاب سفر یتزیرا یافت می‌شود. این روش به نام عرفان مرکابا (به معنی کالسکه) تا قرن ۱۰ میلادی ادامه یافت تا بعد از آن با کابالای ایجاد شده در جنوب غربی اروپا در قرن ۱۲ و ۱۳ جایگزین شد. کتاب زوهر منبع اصلی تعالیم کابالا گشت که بعدها در شهر صفد توسط اسحاق لوریا دوباره بازبینی شد. کابالا لوریایی در قرن ۱۸ توسط بیشتر حلقه‌های عرفانی یهودی مورد قبول واقع شد و سرمنشا جنبش شد. در متون دانشگاهی معمولاً لغت کابالا برای اشاره به عرفان یهودی که در قرن ۱۳ به بعد رایج شد استفاده می‌شود و عرفان مرکابا در زمره آن قرار نمی‌گیرد. به طور کلی کابالا می‌تواند به سه زیر شاخه تقسیم شود.
        • کابالای تئوری که به دنبال فهم دنیای خداوند است. این نوع روش بیشتر بر پایه حدس و گمان است و در تضاد با فلسفه یهودی و استفاده از منطق می‌باشد.
        • کابالا عرفانی که در آن هدف یکی شدن عرفانی با خداوند است. آبراهام ابولافیا یکی از چهره‌های مهم این نوع کابالا است.
        • کابالا سحر و عملی (که معمولاً منتشر نمی‌شود) که به دنبال تغییر در دنیای خداوند و این دنیا است. با اینکه بعضی دعا را وسیله تغییر در دنیای خداوند میدانند، در کابالای عملی از سحر سفید برای تغییر استفاده می‌شود و این روش تنها به افرادی دارای نیت پاک یاد داده می‌شد. این روش توسط بسیاری از کابالیستها طرد شده است.
        پیروان کابالا اعتقاد دارند که دانش کابالا اولین بار توسط سه شه پدر (ابراهیم، اسحاق و یعقوب) و بقیه پیامبران به دست آمد. بر اساس این تاریخچه در قرن ۱۰ قبل از میلاد این دانش توسط ۱ میلیون نفر در اسراییل مورد استفاده قرار می‌گرفت. هجوم بیگانگان باعث شد که این دانش مخفی شود تا از گزند بدطینتان در امان بماند. رهبران سنهدرین اعتقاد داشتند که استفاده از دانش کابالا بدون راهنمایی صحیح ممکن است به روشهای غیرشرعی منجر شود. به همین دلیل کابالا مخفی شود و به مدت دوهزار و پانصد سال مخفی ماند.
        ابراهیم ابوالعفیا اعتقاد زیادی به استفاده از مدیتیشن بر روی حروف عبری داشت.
        تفاوت بین کابالا یهودی و غیریهودی
        از زمان رنسانس متون کابالا به حلقه‌های غیر یهودی راه پیدا کرد و توسط مسیحیان و هرمتیست‌ها مورد استفاده قرار گرفت. بعضی از این متون کابالا مسیحی و هرمسی به صورت مستقل از کابالای یهودی پیشرفت کرد. بعضی پیروان آن کابالا را با اعتقادات خود و مسیحیت مخلوط کردند. با کم شدن علاقه به کابالا مسیحی در عصر روشنفکری کابالا در حلقه‌های عرفانی غربی گسترش یافت. این متون معمولاً کابالا را با سحر، کیمیا و رمل مخلوط می‌کردند و بسیاری از روشهایی استفاده کردند که در یهودیت ممنوع می‌بود. با این وجود کابالا به عنوان یک علم خفیه رایج مورد استفاده قرار گرفت. کابالای غیریهودی معمولاً به جای استفاده از کاف به عنوان حرف اول، از قاف استفاده کرده و معمولاً قابالا نامیده می‌شود.
        ترجمه لاتین کتاب گیکاتیا
        تاریخچه
        بر اساس نظر کابالیسها، کابالا از بهشت نشات گرفت. در زمانهای بسیار دور آن برای عده‌ای از درستکاران آشکار شد و در هر زمان توسط عده معدودی از آنان حفظ شد. بر اساس دیدگاه دانشگاهی کابالا در دوره‌های مختلفی از تاریخ یهودی شکل گرفت. ولیکن تاریخ دقیقی از چگونگی شکلگیری و رشد آن در دست نیست. بر اساس نظر کابالیستها ریشه کابالا توسط خداوند به آدم در باغ بهشت نازل شد. بر اساس نظر آنان فصول ابتدایی کتاب پیدایش رازهای خداوند را آشکار می‌کند و باطن داستان آدم و حوا، باغ بهشت، درخت دانش خوبی و بدی و درخت جاودانگی و مار را بیان می‌کند.
        اتفاقات عرفانی در تورات نقل شده است. به طور مثال حزقیال در رویا عرش خداوند را مشاهده کرد. یعقوب در رویا نردبانی به بهشت دید. رویارویی موسی و بته آتش گرفته در طور سینا نیز به عنوان یک واقعه عرفانی محسوب می‌شود.
        نام ۷۲ حرفی خدا که توسط کابالیستها مورد استفاده قرار می‌گیرد از حروف عبری استفاده شده توسط موسی در زمان حضور فرشته و دو قطعه شدن دریا و نجات یافتن بنی اسرائیل نشات گرفته است.
        صفحه اول اولین نسخه چاپی زوهر در ۱۵۵۸ میلادی ایتالیا
        در زمان تلمود دو لغت معاسه برشیت و معاسه مرکابا نشاندهنده آن است که روشهای عرفانی در آن زمان رایج بوده است. تلمود یاد دادن علنی این دانش را ممنوع می‌کند و خطرات آن را بیان می‌کند. ربیها (خاخامها) توصیه می‌کردند که این دانش فقط به یک دانشجو یاد داده شود. داستان زیر در تلمود آمده است:
        "چهار مرد وارد پردس شدند - بن عزای، بن زوما، آشر و آکیبا. بن عزای نگاه کرد و مرد. بن زوما نگاه کرد و دیوانه شد. آشر گیاهان را نابود کرد. آکیبا در صلح وارد شد و در صلح خارج شد."
        در این داستان نقل شده است که تنها ربی آکیبا صلاحیت لازم را برای این دانش عرفانی داشت. در عین حال بعضی دانشمندان یهودی نظیر ابن میمون اعتقاد دارد که این داستان فیزیکی و نه عرفانی است.
        در متون یهودی بسیاری در بین قرن‌های ۱ تا ۱۰ میلادی در مورد معاسه مرکابا صحبت شده است. بر این اساس ربیها تلاش می‌کردند که رویای حزقیال و دیدن عرش خدا را مجدداً تجربه کنند.
        از قرن ۱۰ به بعد کم‌کم متون کابالایی گسترش یافت. اولین کتابهای معروف کتاب بهیر (روشنایی) بود که توسط اسحاق کور نوشته شد. کتاب دیگر مهمی روش سمت چپ نام دارد که توسط اسحاق بن اسحاق هاکوهن در اسپانیا نوشته شد. کتاب زوهر در قرن۱۳ توسط موشه لیون نوشته شد و تبدیل به کتاب اصلی کابالا گردید. او ادعا کرد که این کتاب رو خود ننوشته است و بلکه نوشته‌های را پیدا کرده است. زوهر بسیار مورد علاقه بود و تبدیل به مهمترین کتاب کابالا گردید. بر اساس نظر گرشوم شولم تاریخدان یهودی روشهای کابالا در مواجهه با روشهای عقلانی فلسفه یهودی شکل گرفت.
        بعد از اخراج یهودیان از اسپانیا در سال ۱۴۹۲ میلادی یهودیان به دنبال نشانه‌های از ظهور منجی خود و نجات از سرنوشت دردناکشان بودند. در سال ۱۵۰۰ میلادی شهر صفد در جلیله مرکز اصلی فعالیتهای عرفانی گردید. در این زمان دیدگاههای کابالایی بر روی دید مسیحایی متمرکز گردید. موشه کوردورو تعالیم زوهر را در بین تعداد زیادی گسترش داد با اینکه در گذشته کابالا فقط به افراد معدودی یاد داده می‌شد. نویسنده کتاب شولخان آروخ ربی یوسف کارو نیز در کابالا مهارت داشت و دفترچه خاطرات کابالایی از خود به جا گذاشت. موشه الشیخ نیز تفسیر کابالایی از تورات نوشت.
        بیشترین گسترش کابالا با حضور اسحاق لوریا و شاگردانش حیم ویتال و اسرائیل سروگ شکل گرفت. نوشته‌های لوریا بسیار مورد استقبال بود و سروگ تعالیم او را به اروپا برد.
        ممنوعیت تدریس کابالا به وسیله تلاشهای آوراهام ازولای در قرن ۱۶ میلادی برداشته شد.
        من نوشته‌ای یافتم که دستورات منع استفاده از دانش حقیقت (کابالا) فقط برای مدت محدودی تا سال ۵۲۵۰ (۱۴۹۰ میلادی) بود. از این زمان "نسل آخر" شروع شد و آنچه ممنوع بود اکنون آزاد است. اجازه داده می‌شود که خود را با مطالعه زوهر مشغول سازید. و از سال ۵۳۰۰ (۱۵۴۰ میلادی) این پسندیده است که تمامی بزرگان و کوجکها خود را با آن (کابالا) مشغول سازند همانگونه که در ریا مهمنا (قسمتی از زوهر) آمده است زیرا به این دلیل مسیح پادشاه در آینده خواهد آمد - و نه به دلیل دیگر - و این (خواندن کابالا) نباید مورد منع قرار گیرد.
        سئوالی که وجود دارد این است که آیا واقعاً این ممنوعیت وجود داشته است یا خیر. ترجمه دیگری از سخن بالا به صورت زیر نیز وجود دارد:
        از سال ۱۵۴۰ به بعد تمامی قسمتهای کابالا باید به صورت علنی به همه یاد داده شود. تنها از طریق کابالا ما می‌توانیم جنگ را نابود و ظلم مردان به بقیه مردان را برای همیشه از بین ببریم.
        مهارال
        یکی از مهمترین پیروان کابالا جودا لو بن بزالل که به صورت رایج به نام مهارال پراگ شناخته می‌شود بود. بسیاری از نوشته‌های او حفظ شده است و دارای ترکیب منحصر به فردی از از دیدگاههای عرفانی و فلسفی است. مهارال همچنین به دلیل داستان گولم پراگ معروف است. نوشته‌های او بر جنبش حسیدیم تاثیر زیادی داشت. ایزاک هاتنر نیز تعالیم مهارال را بسیار گسترش داد.
        مهارال پراگ نقش مهمی در گسترش کابالا داشت.
        جنبش سباتی
        بسیاری از یهودیان بعد از مرگ اسحاق لوریا بسیار درمانده بودند. بعد از کشتار بسیاری از یهودیان و درماندگی زیاد در بین آنان یک فرد بسیار بحث برانگیز به نام شبتای زوی قلب بسیاری از آنان را با وعده دوران مسیحایی جدید تسخیر کرد. او ادعا کرد که خود مسیح منجی است.
        شخصیت او بسیار کاریزماتیک بود و او نام خدا را بسیار در انظار عمومی بر زبان می‌آورد با اینکه این کار ممنوع بود. در این زمان به نظر می‌آمد که کابالا قهرمان خود را یافته است. ولیکن این دوران بعد از اینکه زوی تصمیم گرفت به اسلام بگرود پایان یافت. ولیکن بعضی پیروان او که مایل نبودند او را ترک کنند همراه او به اسلام گرویدند.
        بسیاری از پیروانش که سبتیان نامیده می‌شدند در خفا به پرستش او ادامه دادند. آنها گرویدن او را نه در کفر او بلکه در تلاش برای یافتن شعله مقدس در هر دینی می‌دیدند. ولیکن بیشتر ربیها بسیار از این گروه متنفر بودند. جنبش دونمه در ترکیه امروزی بقایای پیروان اوست.
        به دلیل آشوب ایجاد شده در دنیای یهودیان ممنوعیت مطالعه کابالا دوباره قوت گرفت. از این زمان مطالعه کابالا برای افراد کمتر از ۴۰ سال ممنوع گشت.
        فرانکیسم
        جنبش سبتایی با جنبش فرانکیستها که پیروان ژاکوب فرانک بودند ادامه یافت. او نیز مانند زوی با گرویدن به پیروانش را مایوس کرد. ولیکن با این وجود همچنان شوق مسیحایی در بسیاری از یهودیان وجود داشت.
        دوران مدرن
        ربی موشه چایم لوزاتو که در ایتالیا ساکن بود به این نتیجه رسید که نیاز به گسترش عمومی کابالا وجود دارد. او یک یشیوا برای مطالعه کابالا دایر کرد و دانشجویان زیادی را آموزش داد. نوشته‌های او بسیار گسترش یافت و این امر ترس از امکان یک شبتای زوی جدید را در بین ربیها ایجاد کرد. او در نهایت مجبور به تعطیلی یشیوا و خارج شدن از ایتالیا گشت. بسیاری از نوشته‌های او مانند درخ هاشم حفظ شده و هنوز هم معروف هستند.
        ربی الیجای ویلنا (ویلنا گائون) که در لیتوانی ساکن بود نیز نوشته‌های عرفانی زیادی دارد. ولیکن او با جنبش حسیدیم بسیار مخالف بود. با این وجود او مطالعه کابالا را ممنوع نمی‌دانست.
        "رستگاری تنها از طریق مطالعه تورات حاصل می‌شود و اساس رستگاری وابسته به یادگیری کابالا است" (ویلنا گائون، اون شلما)
        در بین پیروان کابالا در شرق شالوم شرابی از یمن نیز پیروان فراوانی داشت. کنیسه بت ال یشیوای کابالیست‌ها نام داشت.
        کنیسه بت ال در اورشلیم که مرکز تدریس کابالا می‌باشد
        در قرن ۲۰ یهودا اشلاخ در سرزمین فلسطین رهبر کابالیست‌ها بود.
        یهودیت حسیدی
        ربی اسرائیل بن الیزر بال شم توف جنبش حسیدیم را در اوکراین ایجاد کرد. این جنبش بر پایه کابالای لوریان بود ولیکن المان‌های احساسی به آن اضافه نمود. این روش کابالا را از محدود به افراد نخبه تبدیل به یک روش عمومی نمود.
        جنبش از بقیه حسیدیم جدا شد و عقل را به جای قلب مرکز دین می‌دانست. نوشته‌های آن روشهای عقلانی یهودی را با روشهای عرفانی مخلوط می‌کنند. در زمانهای فعلی جنبش مسیحایی بیشتر در بین خاباد وجود دارد.
        درخت زندگی در کابالا، نقاشی نقاش ایتالیایی دیوید توناتو
        مفاهیم کابالا
        خدای مستور و آشکار
        در دیدگاه کابالا خداوند دارای دو وجهه است : خدا بالذات که قابل دانستن نیست، بدون حد است، خدا بالقوه که به وسیله آن خدا زندگی آدمیان را ایجاد و مدیریت می‌کند. کابالیستها اولین وجهه را عین یا عین سوف (عبری: אין סוף به معنی لغوی بدون حد) می‌نامند. از عین سوف چیزی قابل فهم نیست. وجهه دوم خدا ولیکن برای آدمیان قابل فهم است و از طریق احساسات قابل درک می‌باشد. کابالیستها اعتقاد دارند این دو وجهه با یکدیگر در تضاد نیستند بلکه همدیگر را تکمیل می‌کنند.
        درخت زندگی و رابطه آن با بدن انسان
        در زوهر خواندن اولین آیه کتاب پیدایش "برشیت برا الوهیم" - در ابتدا خدا خلق کرد - را به معنی اینکه عین سوف الوهیم را ایجاد کرد تفسیر می‌کنند. این نوع خواندن با خواندن رایج این آیه در بین مسیحیان و یهودیان متفاوت است که این آیه را به صورت در ابتدا خدا زمین و آسمانها را خلق کرد در نظر می‌گیرند.
        نمودار سِفیروت و مونث مقدس
        سفیروتها ۱۰ ویژگی و نمایش خدا هستند که دنیا را حفظ می‌کنند. زوهر و بقیه متون کابالا از مخفی بودن و واحد بودن خدا به عنوان عین سوف یاد می‌کنند. کوردورو اعتقاد دارد که ۱۰ سفیروت در واقع ۱۰ ظرف برای نور خدا هستند. دو معادل برای سفیروت وجود دارد. دیدگاه مذهبی که وابسته به درختهای دانش و زندگی در باغ بهشت است و دیدگاه انسان مدار که در آدام کادمون مورد مطالعه قرار می‌گیرد. در دیدگاه انسان مدار مساله جنیست اهمیت زیادی پیدا می‌کند. آخرین سفیروت شکینا (حضور مونث خدا) نام دارد. نور مقدس از چهار دنیا به سمت پایین حرکت می‌کند تا به اعمال در این دنیا می‌رسد. اعمال انسان دو نیمه مذکر و مونث خدا را به هم متصل کرده و یا از هم دور می‌کند. سفیروتها با نامهای خدا در یهودیت نیز در ارتباط هستند.
        نمودار سفیروتها
        بر اساس دیدگاه لوریا سفیروتها را مراحل خلقت در هر یک از دنیاهای چهارگانه موازی در ارتباط هستند. سفیروتها به عنوان اراده خدا بیان می‌شوند. آنها نباید به عنوان خداهای مختلف مورد بررسی قرار گیرند بلکه به عنوان ۱۰ آشکار شدن یک خدا می‌باشند. نامهای آنها به ترتیب عبارتند از:
        • کتر (تاج، مرحله بعد از آگاهی)
        • چوکما (حداکثر پتانسیل ذهن)
        • بینا (فهم پتانسیل)
        • دعات (علم)
        • چسد (محبت)
        • گوورا (استحکام)
        • رشامیم یا تیفرت (بخشش)
        • نتزاچ (پیروزی)
        • هد (ارزش)
        • یسود (پایه)
        • ملکوت (پادشاهی)
        سفیروتها به عنوان اخلاقیات نیز مطرح می‌شوند. از این رو ۱۰ سفیروت به عنوان ۱۰ اصل اخلاقی معرفی می‌شوند. هر کدام از آنها به تنهایی ممکن است بیش از حد شدید شوند و به بی اخلاقی منجر شوند.
        در قرن ۱۶ و ۱۷ کابالا با نوشتن مقالات اخلاقی و مدیتیشن گسترش یافت.
        ریشه شیطان
        یکی از مشکلاتی که در فلسفه کابالا به آن برخورد شد مساله ریشه وجود شر است. بعضی کابالیستها اعتقاد داشتند که شر یکی از صفات منفی خداست. در این دیدگاه خدای بی‌انتها به شر احتیاج دارد تا آنچه هست بماند. بعضی متون اصلی کابالای قرون وسطی به شر به عنوان معادل شیطانی مقدسها نگاه می‌کنند و آنرا سیترا آچرا (طرف دیگر) می‌نامند و کلیپات معادل منفی سفیروت و درخت زندگی است. بعضی متون رادیکال تر حتی ریشه شر را در سفیروت گوورا به معنی استحکام میدانند. گوورا برای خلفت به عنوان معادل چسد (محبت) لازم است. ولیکن وقتی انسان گناه می‌کند سفیروت قضاوت بر سفیروت محبت غلبه می‌کند و باعث ایجاد بینظمی در بین سفیروتها می‌شود.
        از قرن ۱۵ میلادی پیروان لوریا و آنهایی که به به کابالای عملی تعلق داشتند از نشانهای جادویی استفاده می‌کردند.
        حلول مجدد
        کابالا بر خلاف تورات اعتقاد به حلول مجدد بعد از مرگ دارد. این ایده که به نام گیلگول نشاموت (چرخه‌های روح) شناخته می‌شود از قرون وسطی به واسطه کابالا وارد یهودیت شد. این ایده در عهد عتیق و در تلمود یافت نمی‌شود و بسیاری فیلسوفهای یهودی آن را به شدت رد کرده‌اند. کابالیستها ادعا می‌کنند که چند آیه در عهد عتیق به طور ضمنی به این مضمون اشاره دارد. با گسترش کابالای لوریانی این ایده یکی از ستونهای اصلی کابالا گشت. از طریق کابالای لوریانی و جنبش حسیدیم حلول مجدد وارد متون یهودی شد.
        زیمزم، شویرا و تیکون
        با گسترش کابالای لوریانی ایده‌های زیمزم، شویرا و تیکون به اصول اصلی آوارگی، رستگاری و ایده مسیح در کابالا تبدیل شد. زیمزم (جمع شدن) اتفاق اولیه آسمانی است که در آن خدا نور بی حد خود را جمع می‌کند و باعث ایجاد شدن فضای خالی بدون حضور نور می‌شود. این ایده معادل آوارگی یهودیان به عنوان مقابل هدف نهایی آفرینش تعبیر می‌شود. در مرحله دوم نور بعد از زیمزم به فضای خالی می‌تابد و باعث شروع چرخه خلقت می‌شود. ولیکن این خلقت در ابتدا پایدار نیست و باعث ایجاد توهو (آشوب) می‌شود که به مرحله شویرا (شکستن) ظرفهای سفیروتی منجر می‌شود. خرده‌های شکسته شدن هر سفیروت به مرحله پایینتر می‌ریزد که باعث حضور جرقه‌های الهی در همه چیز می‌شود. پیدا کردن و استفاده از این حضور الهی در طبقات پایینتر نیازمند مرحله تیکون اولم (اصلاح) است. اصلاح در واقع به معنی جمع‌آوری خرده‌ها و ایجاد پارتزوفیم می‌باشد. این مرحله امکان ایجاد مخلوق آگاه را می‌دهد و همچنین امکان ایجاد کلیپات (ظرفهای نجس) را فراهم می‌کند.
        اهمیت زبان عبری
        کابالا ایده‌های عهد عتیق و تلمود را گسترش داد و اعتقاد دارد که خدا دنیا را بر پایه زبان عبری ایجاد کرده و تورات دارای مفاهیم مخفی زبانی است. از این رو هر حرف عبری، لغت و عدد دارای مفاهیم مخفی عرفانی است. نام‌های خدا در یهودیت نیز دارای مفاهیم مخفی هستند. از این رو تورات دارای مفاهیم نهانی بی انتهاست. فهم تورات معادل دو درخت باغ بهشت به نامهای درخت دانش (درخت ممنوعه) و درخت زندگی (درختی که برای آدم و حوا آزاد بود) است. از این رو فهم ظاهری تورات معادل درخت دانش و فهم عرفانی آن معادل درخت زندگی است. از قرن ۱ قبل از میلاد یهودیان اعتقاد داشتند که تورات دارای مفاهیم مخفی است. گماتریا یک روش پیدا کردن این حقایق مخفی است. در عبری بر خلاف بیشتر زبانها اعداد جداگانه وجود ندارد. از این رو هر لغت معادل یک عدد نیز می‌باشد. با تبدیل لغات به اعداد کابالیستها به دنبال معنای مخفی تورات می‌روند.
        انتقادات
        یکی از انتقادات مهم نسبت به کابالا خارج شدن از تک‌خدایی است. با اینکه کابالا اعتقاد به وحدت خدا دارد ولیکن اعتقاد دارد که خدا دارای معادل متافیزیکی است. در این دیدگاه نیروی خوبی و نیروی بدی وجود دارد. ریشه‌های این دیدگاه مشابه دیدگاه نوسیسی است. دو ریشه اصلی برای دیدگاههای نوسیس وجود دارد. یکی دیدگاه زرتشتی است که نیروها در آن نیز به خوب و بد تقسیم می‌شوند. دیگری دیدگاه یونانی-رومی است که ادعا می‌کند جهان در هارمونی بود تا زمانی که نیروهای بد مساوی ایجاد شد. دیدگاه دوم تاثیرات زیادی در کابالا گذاشته است.
        بر اساس دیدگاه کابالا ۱۰ سفیروت ۱۰ مرحله خلق هستند. این مراحل نباید به عنوان ۱۰ خدا مورد بررسی قرار گیرند بلکه به عنوان ۱۰ راه نشان داده شدن خدا می‌باشند. بر این دیدگاه خدا تغییر نمی‌کند ولیکن توانایی درک کردن او توسط انسان تغییر می‌کند.
        با اینکه در کابالا خدا به نظر دوگونه میاید (مردانه-زنانه،...) ولیکن پیروان کابالا اعتقاد دارند که کابالا بر وحدت خدا تاکید می‌کند. از این رو در هر بحث مردانه-زنانه بودن خدا دید وحدانی خدا به نام عین سوف بالاتر قرار دارد. توانایی خدا در مستور بودن به عنوان منع شناخته می‌شود.
        متون کابالایی مانند زوهر به نظر دوگانگی را تایید می‌کنند. در این دیدگاه یک جهت مقدس و یک جهت سمت چپ وجود دارد که معادل منفی جهت مقدس است و با آن در جنگ است. با اینکه این مساله در نمودار سفیروت و درخت جاودانگی وجود دارد زوهر اعتقاد دارد که عین سوف بر تمامی اینها غلبه دارد.
        تفاوت بین یهودی و غیر یهودی
        بعضی متون کابالایی اعتقاد دارند که تفاوت ذاتی بین روح یهودیان و روح غیریهودی (ژنتیل) وجود دارد. در این دیدگاه یهودیان دارای سه مرحله از روح به نامهای نفش، رواخ و نشاما هستند در حالی که غیریهودیان فقط دارای نفش می‌باشند. زوهر در تفسیر آیه تورات که می‌گوید "بگذار آبها به موجوداتی که روح دارند زندگی دهند" می‌گوید "قسمتی که می‌گوید موجودات دارای روح مقصود یهودیان است زیرا آنها فرزندان خدا هستند و روح مقدس آنها از خداست... روح بقیه مردمان از کجا می‌آید؟ ربی الازار می‌گوید آنها روح از سمت چپ نامقدس دارند و از این رو همه نامقدس هستند و هرگونه تماس با آنان انسان را نجس می‌کند"
        این برخورد خشونت آمیز دینی ممکن است به دلیل درگیرهای شدید بین یهودیان و غیریهودیان در زمان زوهر وابسته باشد. از این رو بعضی کابالیستها مانند اسحاق لوریا اعتقاد دارند که جنتیلهای صالح دارای این روح شیطانی نیستند و روح آنها شبیه به روح یهودیان است. بعضی دیگر نظیر ربی پینچاس اعتقاد دارند که روح شیطانی تنها در درصد کمی از مردمان وجود دارد ولیکن روح یهودیان کافر دارای نیروی شیطانی شدیدتری از بت پرستان است.
        بعضی کتابهای دیگر کابالا نیز در این مورد صحبت کرده‌اند. به طور مثال در کتاب حسیدیم تانیا اشاره شده است که روح یهودیان با روح غیریهودی متفاوت است. بر اساس نظر نویسنده شنور زلمان لیادی با اینکه یک غیریهودی می‌تواند به مرحله بالایی از عرفانیت برسد ولیکن روح او همچنان با روح یهودی فرق دارد. دیدگاه مشابهی در کتاب کوزاری که توسط یهودا هالوی نوشته شده است دیده می‌شود.
        ولیکن بعضی دیگر از کابالیستهای معروف این دیدگاه را به صورت کامل رد کردند. به طور مثال مناهم ازریا دا فانو در کتاب حلول مجدد روحها اشاره می‌کند که شخصیتهای توراتی چندین مرتبه به صورت یهودی و جنتیل دوباره حلول کرده‌اند. ربی یهودا اشلاخ اعتقاد داشت که واژه یهودی و جنتیل تنها دو مرحله مختلف از ادراک هستند و برای هر کسی قابل دستیابی هستند.
        بعضی دیگر از کابالیستها اعتقاد دارند که کابالا مرزهای دین را می‌شکند و می‌تواند به عنوان دین جهانی مورد استفاده قرار گیرد.

        عرفان مرکابا
         
        رویای حزقیال نقاشی توسط ماتئوس مریان سال ۱۶۷۰ میلادی.
        عرفان مرکابا یا عرفان کالسکه شاخه‌ای از عرفان یهودی بود که در بین سالهای ۱۰۰ قبل از میلاد تا ۱۰۰۰ میلادی رایج بود و بر اساس رویای حزقیال در کتاب حزقیال بنا نهاده شده بود. یکی از مهمترین کتابهای این شاخه معاسه مرکابا نام دارد.
         
        معنی لغوی
        لغت مرکابا به معنی سواری کردن و از ریشه رکب است. لغت کالسکه در عهد عتیق ۴۴ بار تکرار شده است که اکثر آنها مربوط به کالسکه‌های مادی در زمین است. کالسکه مرکابا معمولاً با رویای حزقیال مرتبط است ولیکن در داستان رویای حزقیال لغت کالسکه استفاده نشده است.
        لغت کالسکه معمولاً مرتبط با کالسکه‌ای است که حزقیال در رویا دید. در رویا حزقیال دید که عرش خدا توسط چهار حیوت (عبری: חיות) (موجودات زنده) حمل می‌شود که هریک دارای جهار بال و صورت مرد، شیر، گاو و عقاب است.
        کالسکه حزقیال در کلیسای سنت جان در مقدونیه.
        تاریخچه
        عرفان مرکابا در پنج برهه زمانی شکل گرفت:
        • ۸۰۰ تا ۵۰۰ قبل از میلاد، مسائل عرفانی در تنخ نظیر رویای حزقیال
        • از سال ۵۳۰ قبل از میلاد، به خصوص ۳۰۰ تا ۱۰۰ قبل از میلاد، نوشتار آخرالزمانی
        • نوشته‌های ربانی از سال ۱۰۰ قبل از میلاد، مخصوصا بین ۰ تا ۱۳۰ میلادی، داستان پردس در همین زمان نقل شده است.
        • ۰ تا ۲۰۰ میلادی تا سال ۱۰۰۰ میلادی، نوشتارهای هخالوت
        ممنوعیت مطالعه
        در تلمود مطالب متناقضی در مورد عرفان مرکابا ذکر شده است. ولیکن تنها ربیهایی که بسیار معروف بودند در مورد آن نظر داده‌اند. به طور مثال در تلمود ذکر شده است که دانش مخفی نباید در انظار عمومی مورد بحث قرار گیرد :"چیزهایی که برای تو سخت است را جستجو نکن، بلکه چیزهایی را بجوی که در توان تو باشد. ولیکن آنچه به تو دستور داده شده است به عواقب آن فکر کن زیرا احتیاجی نیست چیزهای مخفی آشکار گردد". معاسه برشیت و معاسه مرکابا نباید با کسانی که به قدر کافی حکمت ندارند و آن را نمی‌فهمند توضیح داده شود. برا اساس بخش یر حگیگا معلم باید فقط سرفصل را بخواند و در صورتی که شاگرد دارای ارزش کافی بود کل فصل خوانده شود. بر اساس نظر ربی امی دانش مخفی فقط باید به کسی داده شود که دارای پنج ویژگی ذکر شده در کتاب اشعیا ۳:۳ و حداقل سن مشخصی باشد. وقتی ربی جوهانان قصد داشت ربی الیزر را وارد معاسه مرکابا کند او پاسخ داد سن من به قدر کافی نیست.
        کابالای قرون وسطی. وضعیت بدن شبیه وضعیت پیروان مرکابا است، سر بین زانوان، همانگونه که در تلمود ذکر شده است.
        توسعه
        در بیرون از نوشتارهای ربانی، نوشتارهای آخرالزمانی نیز به عرفان مرکابا اشاره کرده‌اند. نوشتارهای یافت شده در دریای مرده و نوشتارهای عرفانی یهودی که به تازگی کشف شده‌اند به این مساله اشاره دارند. نوشتارهای مرکابا توصیف دقیقی از هفت لایه بهشت که توسط فرشتگان محافظت می‌شوند ارائه کرده‌اند. بالاترین لایه بهشت خود دارای هفت مرحله است و در بالاترین مرحله آن عرش خداوند قرار دارد که توسط فرشتگان احاطه شده است. پیروان عرفان مرکابا اعتقاد داشتند که قادرند معراج انجام داده و از این لایه‌های بهشت بالا روند. مشخص نیست که این تجربه‌های معراج دارای منبع یهودی هستند و یا منابعی غیریهودی دارند.
        معاسه مرکابا
        معاسه مرکابا نام نوشتاری درباره عرفان مرکابا است که توسط گرشوم شولم کشف شده است. این نوشتار در زمان نابودی معبد دوم (حدود ۷۰ میلادی) نوشته شده است. هخالوت اشاره دارد که امکان معراج به بهشت وجود دارد با اینکه هخل (هیکل سلیمان) از بین رفته است. این نوشتار ارتباط زیادی با نوشتارهای کابالا دارد که اشاره می‌کند که ممکن است که به جای اینکه خدا به نزد انسان به زمین بیاید انسان به نزد خدا بالا رود. این نوشتار به نظر برگرفته از نوشتارهای عرفانی در طومارهای دریای مرده میاید. بسیاری پیروان عرفان مرکابا و بعدا کابالا به رویای حزقیال توجه خاصی داشتند و اعتقاد داشتند که رمز خلقت در کتاب حزقیال نهفته است. بعضی روحانیون یهودی اعتقاد داشتند که توجه بیش از حد به این مسائل ممکن است باعث کفر و بت‌پرستی شود و پیروان خود را از این عرفان منع می‌کردند. نوشتارهای یهودیان حسیدی به بسط رویای حزقیال و چگونه هر قسمت آن با آفرینش مرتبط است می‌پردازد.
        نوشتارهای هخالوت
        یشتر علاقه نوشتارهای هخالوت به روش معراج به بهشت و دیدن آینده و احضار فرشتگان به منظور فهم درون تورات است. در رویاهای خود عارفان از بدن مادی خود جدا شده و وارد دنیای فضایی می‌شدند که در آن از هفت مرحله بهشت بالا می‌رفتند و وارد هفت اتاق عرش خداوند می‌شدند. این سفر، بسیار خطرناک دانسته می‌شد و قبل از انجام آیین آن باید مدت زیادی خودسازی و پاک کردن نفس انجام می‌شد. همچنین عارف باید وردهای خاصی می‌دانست و نام فرشتگان را بلد بود تا بتواند از فرشتگان نگهبان عبور کند. این معراج با استفاده از آیین خاصی که در آن شعرهای خاصی خوانده می‌شد و نامهای خدا در یهودیت مورد استفاده قرار می‌گرفت انجام می‌شد. نوشتارهای زیادی در مورد نامهای مقدس خدا و قدرت هریک نوشته شده است. پیروان عرفان مرکابا اعتقاد داشتند موسی به کمک نام خداوند موفق شد رود نیل را باز کند. هدف عارفان این بود که آنقدر در هفت لایه بهشت بالا روند تا به عرش خداوند برسند و او را ببینند.
         
         داستان پردس
        در تلمود داستان چهار ربی آورده شده است که بر اساس عرفان مرکابا معراج انجام می‌دهند. از این چهار نفر تنها ربی آکیواست که سالم بالا می‌رود و پایین برمیگردد. بن عزای می‌میرد. بن زوما دیوانه می‌شود. آخر کافر می‌شود.
        چهار دنیای کابالا
        کابالا ارتباطی بین رویای حزقیال و چهار دنیا در کابالا برقرار می‌کند. بالاترین دنیا، آتزیلوت، دنیایی است که در آن حضور الهی بدون خودآگاهی وجود دارد که در آن عرش خداوند قرار دارد.

         
        يك نكته ي مهم كه باعث  نگراني شده:
        اخیراً نیز موجی جدید در جهان آغاز شده است: چهره‌های نامدار سینما، موسیقی و هنر جدید غرب به فرقه کابالا می‌پیوندند.یکی ازاین افراد مدونا است که در سالهای گذشته خبر عضویت او در فرقه کابالا در صدر اخبار فرهنگی جهان جای گرفته بود. درواقع، پیوستن مدونا به کابالا خبر کم‌اهمیتی نیست زیرا مدونا نه یک خواننده بلکه یک نماد فرهنگی است. مدونا الگویی است نه تنها برای بسیاری از خوانندگان جوان بلکه برای می

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۶۲۴ در تاریخ جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ ۲۱:۳۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۴۶ شاعر این مطلب را خوانده اند

        كاك باران كورد ملكشاهی

        ،

        مونس ارجمندی

        ،

        سیده نسترن طالبزاده

        ،

        راد ( احسان )

        ،

        عليرضا حكيم بيرانوند

        ،

        فاطمه رها

        ،

        فاطمه سادات بحرینی

        ،

        مینا علی زاده

        ،

        رضا نظری

        ،

        ساحل شیدا(ساحل)

        ،

        حسن دولتی (درویش)

        ،

        احمدرضا ناصری

        ،

        اکبر رشنو

        ،

        بختیار فرّخ

        ،

        نگار حسن زاده

        ،

        علی اصغر اقتداری (حرمان)

        ،

        خوجه خرسه(خسرو خرم آبادی)

        ،

        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        نسترن محمدی

        ،

        عابدین آوخ

        ،

        حسین رضائیان بیلندی(فجر)

        ،

        محمد یزدانی جندقی

        ،

        رضا جوکار

        ،

        فروغ فتحی

        ،

        منوچهر مجاهدنیا

        ،

        محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        سید جواد جزایری

        ،

        داود احمدی( باقی )

        ،

        میثم دانایی

        ،

        بنیامین پور حسن

        ،

        فرحناز راسخ

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        طارق خراسانی

        ،

        حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)

        ،

        وحید ممی زاده

        ،

        علی اسماعیلی

        ،

        آنا پورتقی

        ،

        مهدی رستگاری

        ،

        مژده محمدیان(هما)

        ،

        بهار آرام(سحر)

        ،

        آگاه ( بختیاری )

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        صدیقه کشتکار

        ،

        سعید چرخچی

        ،

        میثم مقدادی میثم

        ،

        يدالله عوضپور آصف

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2