سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        زن و ادبيات در آثار گذشتگان
        ارسال شده توسط

        سمانه هروی

        در تاریخ : دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۳۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶۲۳ | نظرات : ۳۲

         
        سوال 1:

        ادبیات فارسی حضور زنان را چگونه در خود پذیرفته است؟
        با یك دید كلی بعد از ناصرالدین شاه قاجار بروز تحولاتی چشمگیر در موقعیت وعملكرد زنان ایران پدید آمد به صورتی كه هم‌اكنون زن ایرانی امتیازات چشمگیری به دست آورده و از اعتبار و موقعیتی بسیار ممتازتر از گذشته برخوردار گردیده است و تقریباً همدوش و همراه مرد ایرانی در مراكز علمی، فرهنگی، هنری، اقتصادی، سیاسی و حتی گاه نظامی حضوری فعال دارد. دخالت زنان و تأثیر آنان در آراستن صحنه‌ها و ایجاد حوادث داستانهای عامیانه در قرون و اعصار مختلف به یك پایه نیست. در روزگاری كه زنان در كارهای اجتماعی شركت می‌جستند و در زندگی روزمره دخالتی قوی و فعالانه داشتند، طبعاً در داستانها اهمیت بیشتری می‌یافتند. در هر عصری كه زنان به پشت پردة‌ انزوا رانده می‌شدند و از دخالت در امور اجتماعی باز می‌مانند، از اهمیت و تأثیر آنها كاسته می‌شد. زنان در حوزه داستان‌نویسی حضور چشم‌گیری نداشته‌اند مگر در زمان معاصر بنابراین تأثیر اصلی و بزرگ زنان در ادبیات بیشتر در عرصه شعر بوده است.
         
        سوال 2:
        نگاهي به زن در ادبيات پارسي
        گذشته از اجتماعات اولیه‌ که مادرشاهی در آن رواج داشته، در طول تاریخ، مرد بر زن مسلط بوده و رابطه‌ی میان این دو با کشاکش همراه بوده‌است. مردان جز برتری‌هایی که از نظر جسمی، مادی، قدرت اقتصادی و اجتماعی، در جامعه داشته‌اند، از موهبت آموزش و تحصیلات نیز برخودار بوده‌اند و از آن جا که اکثریت باسوادان جامعه را مردان تشکیل می‌دادند، تاریخ و ادبیات نیز به قلم آنان نوشته ‌شده و بدین ترتیب با باورمندی‌های زن‌ستیزانه و مردسالارانه، طبیعی است که توانایی‌ها و جایگاه زن را نیز مردان در ادبیات مشخص کنند و در جایی بنشانند که خود می‌خواهند یا بر آن باور دارند. 
        «جانسون» منتقد و نویسنده‌ی انگلیسی سده ی هیجدهم میلادی می‌گوید: «چون فن نوشتن، بیش تر هنری مردانه بوده، گناه این‌که چه کسی زندگی را تلخ می‌کند، به گردن زن افتاده‌است. در نتیجه آن‌چه که مردان در باره‌ی زنان نوشته‌اند، اغلب خالی از غرض نیست.» 
        در ادبیات فارسی به چند تصویر از زن برمی‌خوریم:
         
        • زن به‌طور مطلق:
          تصویری از زن با تمام بار تعصبات، غرض‌ورزی‌ها و بی‌انصافی‌های رایج در شرق و غرب.
          "جامی" به اندازه ای مخالف زن است که قهرمان منظومه‌ی «سلامان و ابسال» او از زن متولد نمی‌شود تا پاک‌تر از مردان دیگر باشد. جامی بر این باور پا برجاست که «حوا» از دنده‌ی چپ «آدم »آفریده شده و نتیجه می‌گیرد که: 
          زن از پهلوی چپ شد آفریده / کس از چپ، راستی هرگز ندیده
          و به باور «ناصر خسرو»:
          زنان چون ناقصان عقل و دینند / چرا مردان ره آنان گزینند؟
         
        • زن پارسا و عفیف
          میان مردان معیارهایی وجود داشته است که اگر زنان مطابق آن عمل می‌کرده‌اند، جزو زنان پارسا به شمار می‌آمده اند.

        «اوحدی مراغه‌ای» نظریات و باورهای بسیاری از مردان گذشته‌ی ایرانی (و چه بسا امروز ایران) را در باره‌ی رفتار با زنان این گونه خلاصه می‌کند:
         
        زن مستور، شمع خانه بود / زن شوخ آفت زمانه بود
        زن پارسا، شکنج دل است / زود دفعش بکن که رنج دل است
        زن پرهیزکار طاعت دوست / با تو چون مغز باشد اندر پوست
        زن چو بیرون رود، بزن سختش / خودنمایی کند، بکَن رختش
        ور کند سرکشی، هلاکش کن / آب رخ می‌برد، به خاکش کن
         
        زن چو خامی کند، بجوشانش / رخ نپوشد، کفن بپوشانش
         
        • زن به عنوان معشوق
        تصویری که در ادبیات فارسی از معشوق داده شده است، باورنکردنی است. شاعرانی که چنان نظریات تحقیرآمیز و دردناک در مورد زن داشتند، این بار با لحنی پر از ستایش و خاشعانه از دلبر و معشوق خود گفت و گو می‌کنند و خود را خاک پای او، بنده‌ی حقیر او و گرفتار سلسله‌ی موی او می‌دانند. 
        ممکن است بسیاری بر این امر خرده بگیرند، که چنین توصیفاتی در ادبیات کهن ما بیش تر در مکتب صوفیه و از زبان شاعران و عارفان صوفی در باره‌ی معشوق گفته شده و منظور، معشوق زمینی و زن نیست. اما باید بر این نکته باور داشت حتا چنین افرادی تا به زیبایی‌های دلبر و معشوق زمینی نظر نداشته باشند، چه گونه می‌توانند الگوی ذهنی خود را رسم کنند. 
        مثلن همین «جامی» که زن را آن‌چنان بی‌رحمانه تحقیر می‌کند و باور دارد که بزرگ‌ترین هنر زن شوهر کردن است و یا زنان در پنهان زهر در وجودشان دارند و یا می‌گوید: 

        زن کیست، فسون و سحر و نیرنگ / از راستیش نه بوی و نی، رنگ

        با منتهای ظرافت و احساس مراحل عشق «لیلی و مجنون» و دنیای عاشقانه‌ی دو دلداده را تصویر می‌کند و آن چنان عاشقانه به قلم می‌کشد. هم او، در غزلیات خود با ریزه‌کاری‌های دقیق و زیبا از زیبایی‌های خاص زنانه می‌گوید. در این‌جا باید باور داشت اگر او با دنیای زنان بیگانه بود، نمی‌توانست چنین شعرهای زیبایی در وصف معشوق بسراید. 
        در این‌جا باید به این مساله نیز اشاره کرد که از آن‌جا که در آن هنگام رابطه‌ی میان مرد و زن بسیار محدود بوده است، اتفاق می‌افتد که تصویر ایده‌آل شاعر، تصویر پسری باشد که برای شاعر عزیز بوده و یا دوست و آشنایی که مورد علاقه‌ی شاعر بوده‌است. این سنت در آن زمان رایج بوده و در شعرهای بسیاری می‌توان آن را دید. آن‌چه که مسلم است این است که همسر شاعر، همان معشوقی نیست که با سوز و سازی عاشقانه در اشعار او وصف شده ‌است. 
         
        از سوی دیگر حتا وصف عاشقان مشهوری مانند «خسرو و شیرین»، «وامق و عذرا»، «لیلی و مجنون» و «ویس و رامین»، باید فقط در حوزه‌ی افسانه‌ها و ادبیات عاشقانه مطرح و گفته می‌شد و زنان به‌ویژه، اصلن نباید گرد چنین ادبیاتی بگردند و یا آن را بخوانند که مبادا چشم و گوششان باز شود و هواهای ناجور به‌سرشان بزند. چنان‌که عبید زاکانی می‌گوید: 
        «از خاتونی که قصه‌ی «ویس و رامین» خوانَد، مستوری توقع مدارید.» 

        و «ملامحمد مجلسی» در کتاب «حلیة‌المتقین» سفارش می‌کند که سوره‌ی «نور» را که از داستان عاشقانه‌ی یوسف و زلیخا، سخن می‌گوید، باید به دختر یاد داد ولی نباید گذاشت که او سوره‌ی «یوسف» را بخواند. در بالاخانه‌ها بدو اجازه نشستن نداد و هرچه زودتر او را به خانه‌ی شوهر فرستاد.
         
        گفته می‌شود که در صدر اسلام زنان مسلمان معاشرت بیش تری با مردان داشتند. اما در سال‌های بعد با تشکیل دربار و حرمسراهایی به‌شیوه‌ی ایرانیان و سایر ملل قدیم، توسط امویان و سپس عباسیان و سلسله‌هایی که بعدها آمدند، رواج مدنیت و شهرنشینی، زیادشدن تعداد کنیزان و غلامان در بین مسلمان‌ها، زنان به‌تدریج در اندرون‌ها و حرمسراها محبوس گشتند. در محیطی که سادگی و صمیمیت زندگی از بین رفته بود و تجمل و فساد جای آن را گرفته بود، مردان بیش تر و بیش تر در باره‌ی زنان نظر بد یافتند و بیش تر از پیش عرصه را بر آنان تنگ ساختند. داستان‌های زیادی در باره‌ی مکر زنان رواج یافت و اقوال و امثال بسیاری در جهت خراب کردن شخصیت و جایگاه درست زن ساخته شد. 
        این‌گونه تعصبات آن‌چنان گسترده شد که حتا فریضه‌ی علم آموزی را تحت‌الشعاع قرار داد و برای زن منع گردید.
         
        • زن به عنوان مادر
        «امیرخسرو دهلوی» که مانند بسیاری از شاعران فارسی زبان، شعرهای زیادی در ستایش مادر دارد، از تعصب خشک و بی جای مردم زمان خود به‌دور نمانده و مانند مردم دوران جاهلیت، داشتن دختر را ننگ و عار می‌شمارد و سرانجام از روی ناچاری، تسلیم قانون طبیعت می‌شود و حقیقتِ داشتن دختر را می‌پذیرد. تسلیم و رضای او را در برابر امری ناخواسته در این چند بیت می‌توان دید: 

        ای ز عفت فکنده بُرقع تور / هم عفیفه به‌نام و هم مستور
        کاش ماه توهم به چه بودی / در رحم طفل هشت‌ماهه بودی
        لیک چون داده‌ی خدایی راست / با خدادادگان ستیزه خطاست
        من پذیرفتم آن‌چه یزدان داد / کان‌چه او داد باز نتوان داد
        پدرم هم ز مادر است، آخر / مادرم نیز دختر است، آخر
         
         
        زنان مقدس یا قدیسه و صوفی
        این زنان در ادبیات و تاریخ کشور ما در جایگاهی بالاتر از زنان معمولی قرار داشته‌اند. با وجود کمبودها و مشکلاتی که بر سر راه تحصیل و آموزش زنان وجود داشته، افرادی پیدا می‌شدند که از لحاظ دانش، فضیلت و تقوا شهره بودند. 
        از جمله‌ی این زنان می‌توان به مشهورترین آنان، یعنی «رابعه ی علویه»، صوفی بلندپایه‌ی سده ی دوم اشاره داشت که بسیاری از مردان، در مکتب او درس آموختند و شاگرد او بودند و با وجود افکار مردان عصر خود که می‌گفتند یک زن نمی‌تواند به مقام شامخ مرشدی و روحانیت برسد، دارای چنین مقامی شد و به گفته‌ی «محمد عوفی»، به یک اشارت او حاکم ظالم بصره، توبه کرد و از جمله‌ی زاهدان گردید. و دیگری «طاهره قرة‌العین» شاعر مشهور، آزاده زنی که به دستور «ناصرالدین‌شاه» کشته شد. 
        «رابعه» با وجود این‌که یکی از بزرگ ترین صوفیان زمان خود بود، باز هم مردان متعصب و تنگ‌نظری پیدا می‌شدند که حد و اندازه‌ی زهد و تقوای او و جایگاه رفیعش را بر نمی‌تابیدند. «شیخ فریدالدین عطار نیشابوری»، شاعر و عارف بزرگ در این باره در کتاب «تذکرة‌الاولیاء» می‌نویسد: 
        «نقل است که جمعی به امتحان پیش «رابعه» رفته و گفتند: «همه‌ی فضایل بر سر مردان نثار کرده‌اند و تاج مروت بر سر مردان نهاده‌اند و کمر کرامت بر میان مردان بسته‌اند، هرگز نبوت بر هیچ زنی فرود نیامده‌است، تو این لاف از کجا می‌زنی؟»
        «رابعه» در جواب می‌گوید: «این همه که گفتی راست است. اما منّی و خوددوستی و خودپرستی و انا ربّکم الاعلی از گریبان زن برنیامده‌است و هیچ زنی، هرگز مخنث نبوده‌است».
         
        «مولانا» با صراحت لهجه‌ و سادگی بی‌نظیری این داستان را تصویر کرده و حالت آشفتگی زاهد و کنیزک را که غافلگیر شده‌اند به قلم می‌کشد. از این ‌گونه داستان ها در مثنوی فراوان می‌توان یافت. 
        «شیخ بهایی» در منظومه‌ی «نان و حلوا»، تظاهر به دین داری در عین فساد و شهوت‌رانی را در داستان زنی از هرات نقل می‌کند که با وجود اشتغال به عشق‌بازی با مردان مختلف، نمازش هم ترک نمی‌شود که با این بیت آغاز می‌شود: 
        بود در شهر هرات بیوه‌زنی / کهنه رندی، حیله‌سازی، پُر فنی

        او با مردان زیادی هماغوش می‌شده ولی به وقت و به‌جا نماز می‌خوانده و نمازش ترک نمی‌شده‌است.
         
        گفت با او رندکی که نیک‌زن / حیرتی دارم ازین کار تو من
        زین جنابت‌های پی‌در پی که هست / هیچ نیامد در وضوی تو شکست
        نیت و آداب این محکم وضو / یک ره از روی کرم با من بگو
        کین وضو از سنگ محکمتر است / این وضو نبود، سدّ اسکندر است

        طبیعی است که مردان در آن دوران عامل بیش ترین فسادها را زن می‌دانند و بیش ترین و شاید تمام بار گناه بر دوش زن گذاشته می‌شود. این‌که چه گونه می‌توان فساد اجتماعی را فقط به زنان نسبت داد، از جمله همان گونه که پیش از این گفته شد  به این دلیل بوده است که در آن دوران، هم قلم و هم قدرت، در دست مردان بوده و از این رو این باورها و دید تحقیرآمیز و غیر انسانی نسبت به زنان نیز در میان مردم رایج شده‌است.
         
        در بررسي هاي آينده به بررسي افكار زنان و مقايسه آن با مردان در شعر معاصر خواهيم پرداخت و اينكه تفاوت ديدگاههاي آتفكرات امروزه نسبت به زنان در ادبيات نسبت به گذشته چگونه بوده هست و الان چگونه هست؟
         
        به  نظر من نقش زنان در ادبيات چه در گذشته و چه در معاصر و آينده هم پاي مردان و چه بسا بيشتر از آنها ميباشد .تنها تفاوتي كه بين اين دو مقوله وجود دارد بر اساس شرايط اجتماعي گذشته هست و جامعه مرد سالار و ديد ي كه نسبت به زنان در گذشته داشتند.
         
        در بخش هاي بعدي به بررسي آثار شاعران زن با شاعران  مردان هم قطار آنان در دوره معاصر خواهم پرداخت
         
         
        منابع:
        ماهنامه ی "اندیشه آزاد"، شماره ی ۱۳، بهار ۱۳٦۹، سوئد
        http://sarapoem.persiangig.com
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۳۹۷۶ در تاریخ دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۳۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6