سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ترجمه فارسی سوگنامه رکوئیم موتسارت - بخش دوم
        ارسال شده توسط

        ابوالفضل احمدی

        در تاریخ : شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ ۰۰:۵۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۷۵ | نظرات : ۶

        III. Sequence
        5. Confutatis
        Confutatis maledictis,
        flammis acribus addictis,
        voca me cum benedictus.
        آن هنگام که محکومان حیرانند،
        و محکوم به شعله های زبانه کش،
        مرا در میان سعادتمندان بخوان
        Oro supplex et acclinis,
        cor contritum quasi cinis,
        gere curam mei finis.
        با قلبی رام گشته دعا میکنم
        دل پریشانم چون خاکستر
        مرا در مأوای واپسین یاری ده
        6. Lacrimosa
        Lacrimosa dies illa
        Qua resurget ex favilla
        Judicandus homo reus.
        Huic ergo parce, Deus:
        Pie Jesu Domine,
        Dona eis requiem. Amen.
        آن روز پر از اشک خواهد بود
        که از خاکستر بر میخیزد،
        انسان گناهکار برای داوری!
        پس از آن در امان بدار، خداوندا!
        خداوند مهربان عیسی
        به آنها آرامش ابدی عطا کن
        آمین!
        IV. Offertory
        I. Domine Jesu
        Domine Jesu Christe, Rex gloriae,
        libera animas omnium fidelium
        defunctorum de poenis inferni
        et de profundo lacu.
        Libera eas de ore leonis,
        ne absorbeat eas tartarus,
        ne cadant in obscurum.
        خداوند عیسی مسیح ، پادشاهِ شکوه
        روح پارسایان را رهایی بخش!
        مردگان هم از رنج جهنم
        و از قعر بی انتها
        آنها را از دهان شیر برهان
        مبادا تاتاروس آنها را به خود کشانَد (تاتاروس: عمیق ترین نقطه دنیای مرگان در اساطیر یونان)
        مبادا به تاریکی درافتند!
        Sed signifer sanctus Michael
        repraesentet eas in lucem sanctam
        بگذار پرچمدار، میکائیل مقدس،
        آنها را به روشنای مقدس همرهی کند
        Quam olim Abrahae promisisti
        et semini ejus.
        که به ابراهیم وعده داده شد
        و فرزندان او
        2. Hostias
        Hostias et preces tibi, Domine,
        laudis offerimus.
        Tu sucipe pro animabus illis,
        quaram hodie memoriam facimus.
        Fac eas, Domine,
        de morte transire ad vitam,
        Quam olim Abrahae promisisti
        et semini ejus.
        نذر ها و دعاهای نیایش، خداوندا!
        ثناگوییم
        آنها را از ارواح قبول دار
        گرامی میداریم امروز را
        خداوندا! بگذار آنها
        از مرگ به زندگی بگذرند
        که به ابراهیم مژده داده شده بود
        و فرزندان او
        V. Agnus Dei
        Agnus Dei, qui tollis
        peccata mundi,
        dona eis requiem.
        Agnus Dei, qui tollis
        peccata mundi,
        dona eis requiem.
        Agnus Dei, qui tollis
        peccata mundi,
        dona eis requiem
        sempiternam
        برّه خدا که می برد
        گناهان دنیا،
        به آنها آرامش ابدی عطا کن
        برّه خدا که می برد
        گناهان دنیا،
        به آنها آرامش ابدی عطا کن
        برّه خدا که می برد
        گناهان دنیا،
        به آنها آرامش ابدی عطا کن؛
         تا ابد!
        VI. Communion:
        Lux aeterna
        Lux aeterna luceat eis, Domine,
        cum sanctis tuis in aeternum,
        quia pius es.
        Requiem aeternum dona eis,
        Domine,
        et Lux perpetua luceat eis,
        cum Sanctus tuis in aeternum,
        quia pius es.
        بگذار نور جاودانه بر آنها بتابد خداوندا!
        با قدیسن تو در ابدیت.
        زیرا تو وارسته ای
        به آنها آرامش ابدی عطا کن پروردگارا
        و بگذار نور همیشگی بر آنها بدرخشد
        با قدیسن تو در ابدیت
        زیرا تو وارسته ای
        ترجمه فارسی رکوئیم ولفگانگ آمدئوس موتسارت - بخش دوم
        برگرفته از برآورد چند ترجمه در زبان لاتین و انگلیسی
        لینک بخش اول در کامنت قرار داده شد.
        ابوالفضل احمدی / بهمن ماه 1402 
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۴۸۷ در تاریخ شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ ۰۰:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ ۱۸:۱۹
        آموزنده بود ابولفضل جان

        موفق و موید باشید.
        خندانک

        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ ۱۶:۳۷
        ممنونم از شما جناب خوشرو
        همصحبت قدیمی سایت
        تندرست و پاینده باشید
        🌼🌻
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ ۰۱:۰۷
        درود تان باد خندانک خندانک خندانک
        ابوالفضل احمدی
        ابوالفضل احمدی
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ ۰۵:۲۳
        سپاس از لطفتان🌼
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل احمدی
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ ۰۵:۲۳
        https://sherenab.com/blog/14477/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%D9%88%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A6%DB%8C%D9%85-%D9%85%D9%88%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D8%AE%D8%B4
        ابوالفضل احمدی
        پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲ ۱۴:۵۹
        ترجمه متن رکوئیم موتسارت
        ترجمه رکوئیم موتسارت
        متن رکوئیم موتسارت
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1