سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        عواقبِ آفریدن
        ارسال شده توسط

        بهمن بیدقی

        در تاریخ : جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۳۱
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۳۰ | نظرات : ۱۹

        عواقبِ آفریدن
         
        وقتی هنری می آفرینید، باید منتظرِعواقبِ آنهم باشید . اولین اش هجومِ اگرنگویم عقرب گون، حشره وارِ
        عقایدی ست که با عقاید شما جور نیامده و به مذاقشان خوش نیامده و اصلاً شاید برای بالا بردنِ خودشان و لِه کردنِ شما و پائین کشیدن تان از اوجِ آفرینش ، ازهیچ تلاشی کوتاهی نمی کنند .
        همین زنده بودنِ هنرمند ، در جوامعِ  کوته فکر ، نقص بحساب می آید  و مُرده بودنِ هنرمند ،  امتیازی محسوب میشود وتأیید کننده ی این سخن ، اینست که اکثرِهنرمندان بعد ازمرگشان مؤفقیتی کسب کرده اند   
        وقتی آثارِ زیبای ونگوک را میبینم ، و به یاد می آورم که او در زندگیِ اندوهبارش تنها یک تابلو فروخت (آنهم به توسطِ برادرمهربانش تئو) وآنهمه به سخره کشیده شدنش که با او دشمنی ها کردند، دلم میگیرد . اوکه وقتی باآنهمه کم لطفی مواجه شد گفت : باید صد سال بعد به دنیا می آمدم .
         
        تا حال فکر کرده اید که چرا هنرمندان کم عمرمیکنند ؟ شاید بخاطرِ اینست که آنان با انواعِ بی مِهری ها مواجه میشوند . اینرا در کنارِ این موضوع  قرار دهید که آنها اکثراً کم توقع اند و آنهایی که پُرتوقع اند و
        گرانقیمت ، معمولاً به اندازه ی هنرمندانِ کم توقع ، هنرمند نیستند ، یا بَر و رویی دارند و یا پارتی  و یا
        پُررویی ای که با تواضعِ هنرمندانه ی یک هنرمندِ اصیل ، بیگانه است .
        یکروز رفتم قطعه ی هنرمندانِ بهشت زهرا ، قبورِهنرمندان را ردیف به ردیف نگاه کردم ، تعجب کردم  اکثرِآنان بین 30 تا 50 ساله بودند . آیا کسی دردشان را فهمید؟ شاید اپیدمیِ بیماریِ بی مِهری به هنرشان که با صدها امید خالقِ آن بوده اند راهیِ قبرشان کرد . و این گویای خیلی از واقعیت های تلخ است و کم لطفی هایی که به هنر و هنرمند میشود و انبوهِ جمعیت در تشعیع جنازه ی  متواترِ هنر و ارج نهادن های دیرهنگامِ هنرمند ، واقعاً چه ارزشی دارد ؟
        شاید حسد ، آنها را از کار بیکارشان کرد و آنان در یأس وخجالت ازنگاهِ خانواده ای که آنان نان آورشان بوده اند زغصه راهیِ قبر شدند .
        بارها خواسته ام که رازِ فوتِ  زودهنگام شان را بدانم و بارها شنیده ام که آنها اکثراً معتادند ( به افیون ،
        به خَمر، مخصوصاً بارها نامِ حشیش را شنیده ام ) واقعیت را نمیدانم ولی میدانم حتی اگراینچنین هم باشد  زد وبندها ، بازهم میگویم : بی مِهری ها و چه وچه وچه ، آنها را به ناامیدی میکشاند و نومیدی هم یعنی مرگ .
        من از خردسالی عاشقِ هنر بوده ام و بطورِفعال روحم را به لطفِ خدا در بهارش طراوتها بخشیده ام اما هیچوقت هنر را بعنوانِ شغل انجام نداده ام وعقیده ای هم به این کار نداشته ام . وقتی می بینم که سفره ی عقدی می چینند و درقبالش قیمتِ خونِ پدرشان را میگیرند و یا آرایشی و یا درقبالِ نوشته ای مسخره ، یا نقاشی ای سخیف و حتی به رمل و اصطرلابی دیگران را به بَه بَه و چَه چَه وامیدارند و بعد ازآن بازیگرِ تئاتری را می بینم که چند روز با تلاشی چشمگیر و تلاشی بی شائبه بازی میکند و چند برابر آن روزها بی بیمه وپشتگرمی کارِ دائمی ای را هم نمیتواند برگزیند، بدلیلِ اینکه اگر او را خواستند باید بیاید وگرنه  کار مالِ دیگری میشود ، ازاینهمه برزخ زندگی ای که خیلی وقتها ناشی ازعشقی بی سامان به هنرست ، دلم میگیرد .
        به نظرِمن همین خلقِ اندیشه ، همین خلقِ ایده ، همین که صفری را کسی به هست بکشانَد به خودیِ خود ارزشمندست و با هیچ ارزشِ مادی ای برابری نمیکند . نقد و تصحیح و بزک آثارهم هیچوقت با خَلقِ آن برابری نمیکند ، حتی درحد و حدودِ آنهم نیست .
        سربرآوردنِ جوانه ها و نهالِ و بعدهم به بارنشاندنی زیبا ، ازهیچ ، تا اثری والا ، کارِ هرکس نیست و تنها کارِ یک هنرمندست و بس . واگر تعداد آثار زیاد باشد، دیگر سازنده ی آن به نوعی کارش خلق کردنست و بسیار قابلِ احترام .
         
        به نظرمن ارزشِ هرآفریده ی هنری به اندازه ای ست که هنرمند ، درقبالِ آن بتواند از اثرش چشم بپوشد و ازدستش بدهد ودیگرنداشته باشدش، مثلِ تابلویی هنری، فرشِ ارزشمندی خودبافته، ظرفی خود ساخته ، که درآن هردم به عشقی پرداخته . برای همین هم هست که خالقینِ آثارِ باشکوه ، جز به نمایشی دائمی در موزه رضا نمیدهند . چون اصلاً مبلغی برآن متصور نیست .
        ولی با به چالش کشیدنش از سوی بعضی غرض ورزانِ حسود ، هنرمند را داغون میکنند .
        معمولاً هم هنرمند، حساس است وهمه هم که توانِ جنگ ندارند ، پس ایست قلبی میکنند و جامعه ی هنری را به سوگِ خویش میکشاند . برای همین هم هست که خیلی ازهنرمندان فقط به آفریدنِ آثار بسنده میکنند و حوصله ی جدال و موضع گیریها و نبرد و دفاعیاتِ غیرضرورِ پس ازنشرِ آن آثار را ندارند وآثارشان در انباریِ خانه شان محکوم به دفن به زیرِ گرد وخاک است . و این در حالیست که معمولاً، آثاری مورد بی مِهری بیشتر قرارمیگیرند که تازه تر و بکرتر و به نوعی تکراری نیست . که آنچه نیمایوشیج کشید ، تنها خودش میداند و خدای خودش .
        همه این هنرها که میگویم ، شاملِ هنرهای تجسمی ، هنرقلم ، هنرِ نمایشی و ... است .
        ولی دراین میان ، بعضی ها بدونِ توجه  به عواقبِ آفریدن ، یکریز هنری خلق میکنند و گوششان هم  به بی مهری ها بدهکار نیست و پیش خود میگویند هرکه آثارم را دوست نداشت، نداشته باشد من که نباید به  ناخوش آمدنِ عده ای بی هنر، ازهنرم چشم بپوشم . که یک زندگی دارم و یک فرصت و منهم که عطشِ خلق کردن دارم و این حال و احوالم را عشق است ، این اندیشه را میپسندم و بنظرم بسیار ارزشمندست .
         
        البته هرچه که راجع به هنرمیگویم ، هنرِ فاخرست که هنرِ سخیف را حتی درآن حد نمیدانم که لحظه ای ازآن سخن بگویم .
        اما با وجودِ یکعالمه کوته فکریِ اندیشه ها و بالغ نبودنِ افکار، درمقابلِ هرآفریدن، باید منتظرِ عواقب آنهم باشیم . شاید حتی لازم شود گالیله وار، درمجلسِ تعصب ها ، هنرِ انکار ناپذیری را انکار کنیم و دست به تقیه بزنیم .
         
        برای آنها که میخواهند آثارشان بازاری نباشند و بدنبالِ معنویت اند ، آنهم درمیانِ  بی وجدان هایی که در کمینِ آثارِ خوبند که آنها را بربایند ، چاره هرچه باشد ، بی شک خلق نکردن نیست . پس یکریز به یاریِ خداوندِمهربان خلق میکنم تا اینکه بمیرم .
        که این طریقه ی اندیشیدن ، پُر ازامید است و، امید یعنی زندگی .
         
        بهمن بیدقی 1401/5/4

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۴۱۳ در تاریخ جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۳۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۴۵
        درود بر شما جناب بیدقی بزرگوار خندانک

        بسیار عالی خندانک
        استفاده بردیم خندانک خندانک

        در پناه حق خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۵۴
        با سلام و عرض ادب هنرمند گرانقدر
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید و شادمان
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۱۱

        سلام و درود استاد ارجمند

        طرح های گرافیکی هنرپرور شما و همچنین دلگویه هاتان عالی و ارزشمندند واللهُ خَیرُ حافظاً.

        سلامت باشید و سرافراز
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۳۰
        با سلام و عرض ادب هنرمند گرانقدر
        سپاسگزارم از مهرتان
        خیلی خیلی لطف دارید بزرگوار
        سلامت باشید و شادمان
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۳۸
        درود بر شما بزرگوار
        آفتی که در جامعه شاعران، امروزه به وفور به چشم می خورد، افراط در سرودن است.
        نو سرایان چنین می اندیشند که اگر روزی بر ایشان بگذرد و به قول خودشان شعری نسرایند، آسمانی به زمین می آید.
        به همین دلیل قلم در دست گرفته و هر واژه ای را که به ذهنشان می آید، روی صفحه کاغذ می پاشند! غافل از اینکه برای هر نوع سروده ای، ابزاری لازم است.
        به عزیزانی که در این سایت وزین حضور دارند و به تازگی دست به قلم برده اند و وارد این عرصه مقدس شده اند عرض می کنم که اگر شما هر دو هفته تنها یک شعر بگویید اما مطابق با اصول، بسیار ارزشمندتر از این است که روزی دوجین شعر بگویید اما خارج از اصول و ضعیف.
        در آینده کسی نمی گوید که منتظر لنگرودی این غزل را طی یک ساعت سروده یا یکسال. فقط آن را می خواند و قضاوت می کند.
        مدت هاست که می خواهم این دغدغه را مطرح کنم اما مجالی نیافتم.
        این مطلب زیبا از جناب بیدقی را غنیمت دانسته و عرایضم را تقدیم کردم.

        عزیزان!
        آموختن را انتهایی نیست. حتی اگر حضرت حافظ باشید، باز هم بسیارند دانش های نیاموخته.
        بنابراین نه از تعریف و تمجیدها، بیش از حد غرّه شوید و نه از نقدها دلسرد.
        امیدوارم روزی برسد که هر اثری که در سایت منتشر می شود، در نوع فاخر باشد.
        چقدر زیبا خواهد بود آن روز.
        به امید آن روز خندانک
        شاهزاده خانوم
        شاهزاده خانوم
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۴۴
        درود بر شما جناب احسانی‌فر سخت‌کوش خندانک

        نکته قابل توجهی بود خندانک خندانک خندانک
        در پناه خدای مهربان باشید خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۵۲
        با سلام و عرض ادب آقای احسانی فر گرامی
        سپاس
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        شنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۱ ۱۹:۳۵
        با سلام و عرض ادب خدمت استاد احسانی فر
        من شما را استاد خطاب میکنم چون احترام زیادی به شما قائل هستم و از شما درس آموختم
        جناب احسانی فر من از جمله کسانی هستم که زیاد با قلمم درد دل میکنم و زیاد می نویسم و تا به این سن رسیدم که شاید شما هم سن پسرم باشید تاکنون برای هیچ کس حتی برای همسر خودم شعر نخواندم چه برسد به چاپ خزعبلاتی که از ذهن پوچ این بنده حقیر تراوش میکند نگران چاپ آثار گرانبهای دیگران هم نباشید چون این روزها کسی به شعر اهمیت نمی دهد و بایستی با هزینه شخصی چاپ نموده و کتابهای چاپ شده اش را هم هز روز در خانه گرد گیری کند
        با آشنایی با این سایت مجالی برای این حقیر پیش آمده تا با هم مسلکان خود آشنا شده و درد دل کرده و از شعر سخن بگوییم حال اگر زیاد درد دل کردن با قلم و کاغذ از نظر شما و مدیریت محترم سایت مورد اشکال است بفرمایید تا با تنهایی خود درد دل کنیم
        با عرض پوزش
        ارسال پاسخ
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        شنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۴۸
        سلام و عرض ادب بزرگوار
        مراتب ارادت حقیر به حضرتعالی همان است که در خصوصی هم تقدیم شد.
        پر واضح است اشعاری که منتشر می نمایید حاصل سالها فعالیت در این عرصه است.
        عرایض حقیر خطاب به عزیزان نو پا در این عرصه است تا به جای توجه به کمیت، به کیفیت عنایت داشته باشند.
        اگر ناخواسته باعث ناراحتی تان شدم، دستتان را می بوسم تا عفوم نمایید.
        کسوت استادی بر تن حقیر زار می زند. همه ما در این سایت وزین جمع شدیم تا هم افزایی کنیم. بنابراین در میزگرد، تعیین جایگاه بالا و پایین کار درستی نیست.
        در پایان باز هم تقاضای بخشش دارم.
        سایه مهرتان مستدام
        آرمان پرناک
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۰۴
        سلام جناب بیدقی عزیز
        استفاده بردم از نقش قلمتان
        ایام بکام باشد
        در پناه یزدان باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۲۵
        با سلام و عرض ادب آقای پرناک گرانقدر
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید و شادمان
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۲۷
        گاهی هنر کباب می شود
        تا هنرمند نانش را خالی نخورد

        درود آقای بیدقی گرامی خندانک
        متن منسجم و تفکربرانگیزی بود خندانک خندانک خندانک
        زنده باشید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۲۰
        با سلام و عرض ادب آقای زارع گرانقدر
        سپاسگزارم از لطف و مهرتان
        سلامت باشید و شادمان
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۲۱
        درود خدا بر شما
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۳۲
        با سلام و عرض ادب آقای لاهیجی بزرگوار
        سپاسگزارم
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۲:۵۷
        سلام جناب بیدقی
        ممنون از دل نوشته
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۳۹
        با سلام و عرض ادب آقای کریمی گرانقدر
        خواهش میکنم
        سپاسگزارم از حضور ارزشمندتان
        سلامت باشید و شادمان
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        علیرضا شفیعی
        شنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۰۸
        درود بر شما خندانک
        بسیار عالی بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۱ ۱۰:۱۹
        با سلام و عرض ادب آقای شفیعی گرامی
        سپاسگزارم
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3