#سلسله_موی_هنر
برخیزم و آرام زنم حلقه در را
دزدانه بچینم من از این باغ ثمر را
دل در گرو خانه خمار سپارم
خوردیم در آن خانه بسی خون جگر را
با رقص سرانگشت، سه تاری بنوازم
چنگی بزنم #سلسله_موی_هنر را
از نای نی ام ناله جانسوز بر آرم
تا تازه کنم داغ دل مرغ سحر را
لب را بگذارم به لب جام دل آرا
برگیرم از آن کنج لبش شهد و شکر را
در سایه گیسوی پریشان بنشینم
دستی بکشم روی فریبای قمر را
راهی به دل یار به صد حیله گشایم
هرچند که بستند بر او راه نظر را
از واژه رنگین غزل شعر ببافم
دوزم به سرا پای هنر جامه زر را
بر دامن رنگی سبدی غنچه بریزم
هم بر سر او خرمنی از دٌرّ و گّهر را
بگریزد اگر آن مه شب رو ز کمندم
اندر سر راهش فکنم دام دگر را
بشکافم اگر گنبد دوار فلک را
بیرون کشم از کالبدش زیر و زبر را
آنانکه رسیدند به سر منزل مقصود
بستند ز کالای هنر بار سفر را
فرزند برومند هنر باش #یگانه
«فرزند هنر زنده کند نام پدر» را
#امیر_وحدتی_یگانه
درودبرشما استادعزیز
بسیارزیباودلنشین قلم زدید