سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        امیرهوشنگ گراوند شاعر و منتقد لرستانی
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (رها)

        در تاریخ : دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۲۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۹ | نظرات : ۰

        استاد "امیر هوشنگ گراوند"، شاعر، نویسنده و  منتقد ادبی لرستانی، زاده‌ی ۲۹ مرداد ماه سال ۱۳۴۶ خورشیدی، در دهستان "اشتره گل گل" کوهدشت و هم‌اکنون ساکن آنجاست.
        پدر و مادرش کشاورز است و تنها تا پایه‌ی دوم راهنمایی فرصت و امکان تحصیل داشت. گراوند علت ترک تحصیل‌اش را چنین بیان می‌کند: در سال ۱۳۵۹ از بد یک حادثه و آسیب دیدگی و ضایعه‌ی نخاعی و پیامد آن هفتاد درصد بدنم دچار معلولیت جسمی / حرکتی شد و سی درصد بقیه‌ام دچار تخیل. 
        ایشان از جمله راه يافته‌گان يه دومين جايزه شعر ادبيات پيشرو ايران آوانگارد و  تجليل شده به عنوان شاعر و منتقد در ششمين دوره جايزه ادبيات مستقل فارسى (ليراو) هستند.
        کتاب طرح مجموعه اشعار ایشان است که در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات افلاک چاپ و منتشر شد.
        مجموعه شعر دیگر ایشان با عنوان "كسى روى صورت امير دال‌ها خط مى‌اندازد" برگزيده كتاب نخستين جشن شعر هرمز است.
         
        ▪نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        همانطور که از زمان و از مکان
        از کوره در می‌رود و
        گیس لیلی‌اش را می‌بُرّد امّا 
        گیس لیل به دورش، پیچان
        نهارش را نچشیده
        میم خود را می‌خورد و
        جنون‌اش، ته مانده‌ی سفره‌ی دل،
        مانده‌ای از عهد آدم
        که زد و شکست عهدنامه را
        ـ دل خدایش را
        آن که حوایش داشت 
        نامه‌اش طولانی‌ست 
        طول‌اش که به عرض این و آن
                       می‌رسد:
        واه           این که خود دیوانه‌اش است که!
        از هفت دولت…
        طاغی می‌شود
        می‌زند به کوه            به کوه نمی‌رسد 
        گل می‌کند سر کوه
        و دسته گل است که به دیدارش می‌رود
        آن سوی دیوانگی 
        سوی شکستن تیک تیک دیواری که 
        رشته‌ی افکار را تیک می‌زند 
        ـ شکستن پایه‌ی ساعت 
        ـ شکستن خط سیر خود
        تا فرارَوی از مرز
        و سردرآوردن از خارج:
        واه                این همان کله سیاه‌ست!
        بالاتر از سیاهی            پرچم‌اش
        بر بام باد
        و در بازی کلاغ پَر 
        برق از کله‌اش می‌پرّد و
        همه جا تاریک!
        درک تاریکی           روشنائی وآزادی‌ست:
        مجالی برای بالا رفتن از دیوارِ «حیات» همسایه!…

        (۲)
        دار
        بر دار
        یکی قالی می‌بافد 
        یکی، حلقه و طناب
        یکی… چو من 
        بی‌دار و قالی و حلقه 
        تار و پود گسسته‌ام را
        بر بالای بلندت به دار کشیده‌ام
        چنگ می‌زنم 
        شانه می‌کشم 
        نقش می‌ریزم
        گره می‌زنم 
        می‌بافم:
        مویت را
        که وجودم همه 
        به تارئی از آن
        بند است!.

        (۳)
        نمی‌بينم 
        احساس می‌كنم: ماشينی از پيش  
        آذين بسته، خنده 
        ماشينی از پس 
        آذين بسته، گريه 
        و مسافر 
        زير بار آمد – رفتی 
        چنين سنگين 
        چنان در هم 
        تلخ خند بر لب 
        مانده است 
        بر گذرگاه تاريك 
        سرگردان.

        (۴)
        با نیمه‌ای از حس 
        با نیمه‌ای از لمس 
        تجربه می‌کنم 
        تمام قد 
        مرگ و زندگی را…

        (۵)
        با جوهری از اشک 
        و کلکی از ترکه 
        ورق می‌خورد مشق امشب.

        (۶)
        لب‌های پرتگاه لبخند می‌زند 
        لب‌های تو زهرخند 
        می‌روم تا بر لب پرتگاه
        بوسه‌ای نشانم.

        (۷)
        نمی‌خورم هیچ 
        و سرشارم از اشیاع؛
        عشقه یک عشق 
        بر دل و رودم
        چنگ انداخته.

        (۸)
        قامت استقامت کوه
        فراز که رفت سوی اوج
        فرود فرود چتربازان برف را به خود می‌خواند.
         
        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی (رها) 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۱۸۷ در تاریخ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۲۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۲ شاعر این مطلب را خوانده اند

        جلال شهنازی(ارمیا(

        ،

        امين آزادبخت

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0