سه شنبه ۱۸ دی
دوستم تعریف می کرد
ارسال شده توسط مجتبی جهانیان در تاریخ : دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۵۲
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۲۳ | نظرات : ۶
|
|
دوستم تعریف می کرد زنم گفت پاشو از خواب صبح شده روز مرد مبارک یه سویچ داد بهم
اشک تو چشمام جمع شد گفتم برام ماشین خریدی گفت حالت خوبه سویچ ماشین قراضه خودته جورابی که دیروز برات خریدم تو ماشین جا مونده
2
دوستم تعریف می کرد رفته بودیم مسافرت دوربین قدیمی عکاسی رو با خودمون بردیم 36 تا عکس از کلی جای قشنگ با ژست های مختلف خانواده انداختم بعد برگشت رفتم مغازه همسایه که عکاسی بود برا ظهور عکس ها کارمند مغازه دختر خانومی بود با من سلام علیک داشت و کلی رودربایستی دوربین گرفت شروع کرد به چرخوندن فیلم برگردون هر چی چرخوند می چرخید و فیلم اولش نمیومد گفت احتمالا" فیلم پاره شده رفت تو تاریک خونه بعد یه دقیقه برگشت گفت دوربین که فیلم نداره یادم رفته بود فکر کرده بودم دوربین فیلم داره
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۰۵۵۲ در تاریخ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۵۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
درود بر شما استاد بزرگوار جناب فتحی سپاس که خواندید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خیلی جالب بود البته من کلی خندیدم
برام جالب بود واقعا بسیارعالی
و جزاب .موفق باشید .