يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ واژه ها شاعر مجیدکرم زاده (سالک)
|
|
یک نظر دیدم تو را در عمق جانم خانه کردی
خنده کردی و مرا درگیر یک افسانه کردی
|
|
|
|
|
به پرستشت من آیم به ستایشت من آنم
نکند کسی در آید که بخواندد خدایی
|
|
|
|
|
عجب دنیای بی رحمی غمش برغم بیافزاید
عجب دوران تاریکی که شب هایش بیاراید
|
|
|
|
|
تلخ سلامی برتو ای شب
گاه که دلم تنگ ماهت میشود
|
|
|
|
|
در عشق تو اسیریم اروم نمیگیگیریم
پا بند زلف یاریم اروم نمیگیگیریم
|
|
|
|
|
تو نشانه ای تو فرشته ای نشناسمت تو چه بوده ای
نرسیده از همه جا سخن تو بگو ز دل چه ربوده ای
|
|
|
|
|
هوس کردم نویسم با تو از عشقی نا پیدا
قلم در دست سوزاند دل ما رو به هر سودا
|
|
|
|
|
نه آزادم در این عالم ،نه در دست اختیارم هست
نه از غصه رهایی هست ،نه در دل چون قرارم هست
|
|
|
|
|
بی تو با ناله ی جانسوز، در دل شب ها چه کنم
غم تو کرده مرا غرق چو دریا چه کنم
|
|
|
|
|
آمدم،باز آمدم، از سوی باران آمدم
ماهی به دل بنگر که من از سوی دریا آمدم
|
|
|
|
|
آمدمت که دل کَنم، از توُ از خیال تو
نیست مرا قرار تو،وقت وداع نظرکنی
|
|
|
|
|
دل گدای عشق تو ،جانا توهم سلطانمی
هرچه خواهم از خدا زیبای من تو آنمی
|
|
|
|
|
باز امشب به هوایت درِ این خانه زدم
پشت پا بر طمع شوکت شاهانه زدم
|
|
|
|
|
گوزلرین هرباخیشی یاددا قالاندی قاراگوز
|
|
|
|
|
هارای چکمیش وجودیم وار،باشیمدا عشق سوداسی
یایلسین عالمه واردیر منیم تک عشق رسواسی
بوعشق اُوغرون
|
|
|
|
|
آنکه درخزان دل بامن بهاری بود و رفت
حیف از آن گل،باغمم چون غمگساری بودورفت
|
|
|
|
|
من اینجا خسته و تنها و دلتنگ
|
|
|
|
|
تو که رفتی وصفارفته زکاشانه ما
بعدتورفت دگرشوکت شاهانه ما
|
|
|