جمعه ۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ نی لبکهای بلور شاعر علی کشاورز قدیمی
|
|
دروغی بزرگ باید تا باورت کنند
|
|
|
|
|
به میهمانی خواب غزل چه آورده ای ای دوست ؟
|
|
|
|
|
من آمدم که بگذرم آنگاه
درکنج غم خزیده خیالم
مرغ دلم زبال وپر افتاد
عشقت نمی دهد که مجالم
|
|
|
|
|
دیریست که راه بادیه پیمودی
از سنگلاخ مرز جنون برگرد
بی درد کی ؟ چگونه روی آنگاه؟
بی عشق چون ؟چگو
|
|
|
|
|
به رویم چو بنگری سراپا نظاره ام
به رویت چو بنگرم به ماهی نظر کنم
|
|
|
|
|
به رویم چو بنگری سراپا نظاره ام
به رویت چو بنگرم به ماهی نظر کنم
|
|
|
|
|
به هوای کوی عشقت سرزلف تو بگیرم
به خیال روی ماهت نظری به گل صفایی
|
|
|
|
|
خاک سرکوی تورا سرمه کشم چشم قمر
فتنه برانگیزی و دل خون شود از آه جگر
|
|
|
|
|
تب کوچه های غربت نفسم گرفت باری
چه شبی گذشت برمن شب عاشقان بی تاب
|
|
|
|
|
دوخته بر جاده های عشق نگاهی
تا که حکایت کند زغصه وماتم
|
|
|
|
|
جان زشوق وصل تو ترک جان وسر کنم
صبر کن غزل بخوان به وقت خود خبر کنم
گر نسیم عشق تو وزد به کوچه
|
|
|
|
|
غزل شکفت در دلم که چاره نیست جز سفر
چو داغ عشق تازه شد چگونه گیرمت خبر
|
|
|
|
|
تنگ غروب خسته لب آفاق
قلبم گرفت دیده پرآبم کرد
سویی کشید تیر نگاهم را
بغضی میان واژه خرابم کرد
|
|
|