چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ عادت قفس شاعر محسن پاده بان
|
|
قایقی خواهی ساخت
خواهی انداخت به آب
که از این شهر روی تنهایی
|
|
|
|
|
باز شب شد باز احساس عجیبی در دلم
حس دوری اوج احساس غریبی در دلم
|
|
|
|
|
هوای خنکی بود
باد نوازش گیسوان چلچله هاست...
|
|
|
|
|
خدایا آرزو داری
خدایا آرزویت مُرد وقتی
|
|
|
|
|
اینجا ز وصل یاران سرها بریده باشند
گر عاشقی کنی تودلها
|
|
|
|
|
دخترک شعر سپیدی گفته بود
ازفراق و زخمهای مادرش
وزن شعرش را ندانستم ولی
قافیه درد پدر...
|
|
|
|
|
نکن ساقی خساست بر دل من
بریز امشب برای محفل من
|
|
|
|
|
اما ،تو
افسوس خوشی
دریغ از حسِ پاکِ تنفس بهاری
حبس در محدودیت
حبس درابهام
|
|
|
|
|
قلب های یخ زده
تکرار
پیله های انتظار
شمع های خاموش
|
|
|
|
|
عادت
پُر می شود قفس که پرنده ایی
پر نزند
و نپرد از شاخه ایی به بامی
|
|
|
|
|
زیستن را
عشق ، تفریح ،فرزند
بدون واژه زن دوست دارم
|
|
|
|
|
برایت سخت دلگیرم
کجایی قاصدک
خبرها خواهم از انجا
که روزها میگذرد از من
|
|
|