يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ ای عشق شاعر بهنام مرادی ( بهی )
|
|
تب دیدار
در میکده یاران همه از عشق تو مستند
از شب به سحر در تب دیدار تو هستند
|
|
|
|
|
چشم مستی به راهم نشست و مستم کرد
تا توانست دل ربود و در بندم کرد
هر چه کردم نیفتم به دام مستانه
|
|
|
|
|
گاهگاهی یادت در دلم موج می شود
نه مثل همیشه
|
|
|
|
|
من تماشا را دوست دارم
خوب دیدن را دوست دارم
|
|
|
|
|
دل عاشق من بهانه می گیرد
دم به دم هر دم بهانه تو
|
|
|
|
|
زمانه حدیث عشق نمیخواهد
دل بیقرار عاشق دربدر کردم
|
|
|
|
|
من تو را میخواهم
من تو را میجویم
ای همه هستی من
|
|
|
|
|
از دیوارهای بلند
و نگاههای عاشقانه مادر
|
|
|
|
|
و تو هنوز چسبیده ای به زمین
چسبیده ای به رنگهای دروغین
|
|
|
|
|
عشق وقتی شیرین است
که قلبها یکی باشند
=============
زیبا
|
|
|
|
|
می دانم که جاودان خواهم ماند
جاودان جاودان جاودان
|
|
|
|
|
دوست دارم شب و مستی شب را
به عشق تو می کند این مست گناه
|
|
|
|
|
چگونه نبینمت
وقتی در قلبم
|
|
|
|
|
اینروزها دلم بد جور می گیرد
هر لحظه بهانه تو را می گیرد
|
|
|
|
|
با تو آبی به دریا موج نمی زند
هیچ شناگری به در
|
|
|
|
|
گوشه ای تنها نشسته ام
از روزگار بی وفا خسته ام
|
|
|
|
|
آنها که به خیال خود
گنجشک را به جای قناری رنگ میکنند
|
|
|
|
|
صدای تو سحر پیچید توی لاله ها
شبنم نشسته بود روی لاله ها
|
|
|
|
|
کنار آبشار روی سنگهای خیس
خودم را به آب
|
|
|
|
|
طوفانی به پا شد
هوای دل من گرفت
|
|
|
|
|
فرزندم دستان کوچکت را به من بده
آنها را در دستان من بگذار
|
|
|
|
|
رنگ نفسهایت را
در تابلویی از بهشت
|
|
|
|
|
ای وای
دلم را پیشت جا گذاشتم
می دانی چه وقت بود ؟
|
|
|
|
|
تو را عاشقانه دوست دارم
تو را در قلبم جای داده ام
تا وقتی که قلب من می تپد
تا و
|
|
|
|
|
گلهای یاس باغ سراغ تورا می گیرند
هر صبح به آنها سری می زنم
عطریاسها مشامم را می نوازد
من به
|
|
|
|
|
آی عشق
آی عشق
آنگاه که شناختمت
و دامنت را گرفتم
آنگاه که پرواز کردم با تو
بالهایم رن
|
|
|
|
|
بگذار بگذرد این هجوم تلخ
این دلیل ناهنگام
این افسانه به زخم نشسته
بگذار بگذرد این روزهای بی
|
|
|