سه شنبه ۱۹ فروردين
اشعار دفتر شعرِ شورش ِ افکار شاعر امیرعلی پارسا
|
|
كلكسيون دَردم ...
ميخواني ام ؟!
|
|
|
|
|
هرزگاهي بَرگرد
نگاهي ، نه نيم نگاهي
حوالهي تَنِ نيمه جانم كن
|
|
|
|
|
تو گريه ميكني ...
آسمان دِلَش مي گيرد !
ابر
رعد ميزند
|
|
|
|
|
پسرکی تُخس در من
مُدام بهانهات را میگیرد
|
|
|
|
|
رُو سَریات را
کن سَرت
به غیرتم بَر میخورد
باد !
|
|
|
|
|
مُوهاتو
رو گونهت میندازی
ماه ...
|
|
|
|
|
می گویم
" خوش بختیت آرزومه"
هِه هِه
لاف می زنم می زنم ب
|
|
|
|
|
موهات سپید
چشم هات غزل
لب هات دو بیتی
|
|
|
|
|
اسلحه گذاشتهای
روی شقیقهی احساسم
بی انصاف ...
|
|
|
|
|
تو نیستی
همه چیز آرام است !
فقط ...
|
|
|
|
|
میخاهم طرحی از
چشمانت
بکشم
|
|
|
|
|
خانهات آباد
آرامتر
بخند
من که هیچ ...
|
|
|
|
|
خُداحافظيات
زلزلهبود
یا
سونامي ؟؟
|
|
|
|
|
بانو ...
شَرابِ لبانَت را
غَلافکن
|
|
|
|
|
لبانَت
سلاحِ
کشتار جمعی بود
لاکردار ...
|
|
|
|
|
گنده تر
از دهانم حرف زدم
گفتم : برو ...
|
|
|
|
|
ماشه را بچکان بانو یك دل بود ربودي این مَرد دیگر چیزي براي از دست داد
|
|
|
|
|
ادبیات نخوانده ام
از قافیه و وزن هم ؛ هیچ نمی دانم
صحبت از چشمانت که می شود
|
|
|
|
|
چشمانت
سگ دارند بانو
بگو ...
پاچه ي نگاهم را ول کنند
|
|
|
|
|
دوری ات شعر نمی شود
بُغض می شود
از گلو پائین نمی رود
|
|
|
|
|
ترشحات ذهن ِ بیمارم را بر روی کاغذ می چکانم شما چه می گوئید ؟! هان یادم آمد شعر
|
|
|
|
|
نبودت دردي انداخته به جانِ کلمات لاکردار ... تجویز دیازپام هم افاقه
|
|
|
|
|
تنها بار دار کردنِ احساسم کافي نبود بانو ... شعرهاي من مادر مي خواستند
|
|
|
|
|
اعتبار من
چشم هاي
"تو" ست
بانو ...
«امیرعلی پارس
|
|
|
|
|
آه بانو روزگارم چقدر شبیه موهاي توست سیاه اندر سیاه اندر سیاه
«امیرع
|
|
|
|
|
دو رکعت نماز به سلامتي چشم هات رو به قبله ي دل بجا مي آورم قربة الي ا.
|
|
|
|
|
خیّر شده ام بانو زندگي ام را وقف کرده ام وقف دوست داشتن تو ٌ
«امیر
|
|
|
|
|
هر شب برای نبودت
دو پیك
غٌصه مي خورم
دو بیت
|
|
|
|
|
کارم از ۲پيك گذشته با ۴لیتري غم مي خورم
|
|
|