يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ فریادهای بی صدای محبوب شاعر محبوبه گرشاسبی(محبوب)
|
|
ای تویی که روز وشب درفکر حیله ای و مدام می بافی کلاه های گشاد تا که نهی بر سراین و آن ا
|
|
|
|
|
بیستون بودم غم روزگار فرهاد نهاد تیشه ها زد بربند بند وجودم . شیرین خیالم زیرخ
|
|
|
|
|
بربند تهمت ببستند دوپای روزگارم میخ شده برتیرک پوسیده ی عشق بردارخیانت حلق آویزکرد
|
|
|
|
|
کوچه خاکستری وسیاه دل من سایه ای وسیاه کوچه غمبار وپردلهره چشم من اشکبار وبارانی کوچه در
|
|
|
|
|
سا کتم بینیو خموش و پرزدردم امشب گرچه میخندم اماسایه ای غرق اشکم امشب دل بیقرارو بغض اندر گلو
|
|
|
|
|
خدایا خسته ام خسته ترازکمرپیرمرد خارکن گریانم گریان تراز ابربهاری لرزانم لرزان تراز
|
|
|
|
|
دراین روزها برای دردی که نشاندی برتن روزگارم برای چوبی که زدی زخیانت برپای احساسم برای
|
|
|
|
|
ثانیه های زودگذرعمر نهیب میزند مرا هرلحظه هرکجا خورشیددم غروب نهیب میزند مرا پاییزبه وقت خزان
|
|
|
|
|
دیشب باز به خواب که رفت دل و چشم بیتابم باز به دنیای رویاها روی ماه تورادیدم آغوش گشوده بودی ش
|
|
|
|
|
چگونه باورت کنم تویی که میگذری ازبود ونبودمن چگونه بخوانمت بسرایمت توی که بی صداترین واژ
|
|
|