دوشنبه ۱۸ فروردين
اشعار دفتر شعرِ چشم هایم در ماهی تابه سوخت شاعر بهاره نوروزی سده
|
|
_ومن مجسمه ای زیبا بودم با پیراهنی سفید ویک جفت النگو_
|
|
|
|
|
مادر که شدم
مادرم آرام گفت :
بهشت زیر پایت سوت می کشد !
|
|
|
|
|
زندگی
چمدان کوچک مردی است
که از پشت شیشه انتظار مه را می کشد
و انگشت های خیس زنی
|
|
|
|
|
تمام روز
در آیینه به چروک تازه ای فکر می کنم
|
|
|
|
|
همین حالا دارم به این فکر فکر می کنم آیا این خیابان می
|
|
|
|
|
دلم می گیرد وقتی ساعت ها بدون قرار با من می دوند وگل های پیراهنم لقاح دسته جمعی
|
|
|
|
|
مادرم نجیب ترین مادر دنیاست با آن رنگین کمان ابریشمی ناز کشش و ناز کشش که دیگر کشی هم
|
|
|
|
|
این روزها فکر می کنی چشم های مادرت رنگی شده است سرخ تر از مداد های مدرسه ات؟ و فکر می کنی
|
|
|
|
|
;} هر شب یکی از شعر هایم را برایت پست می کنم و ب
|
|
|
|
|
دلم تنگ می شود برای زنی که در پاییز دلش می گیرد وفکر می کند: اگر این خرمالو ام
|
|
|
|
|
فکر می کردم فراموش کرده ای برای
|
|
|