صفحه رسمی شاعر بهمن بیدقی
|
بهمن بیدقی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۸ بهمن ۱۳۴۵ |
برج تولد: | |
گروه: | افراغ اندیشه |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ | شغل: | مهندس عمران |
محل سکونت: | تهران |
علاقه مندی ها: | طراحی - نقاشیخط - صنایع دستی چوبی شامل نقش برجسته و مجسمه - نقاشی رنگ روغن -عکاسی- سرودن شعر - نوشتن داستان کوتاه |
امتیاز : | ۱۰۳۸۵ |
تا کنون 337 کاربر 1474 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: برای مشاهده ی آثار هنری دیگر (ازجمله طراحی ، نقاشی ،خط ، صنایع دستی )درصورت تمایل میتوانید به گوگل و وبلاگ اینجانب در سایت صدهنر مراجعه فرمائید . یا اینکه درگوگل به فارسی بهمن بیدقی را تایپ فرمائید |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
بازهم غنچه زد به جانم زندگی ،
بعد ازآن دلمردگی
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۵۵۴۳ در تاریخ دیروز
نظرات: ۱۴
ثبت شده با شماره ۱۳۵۵۱۹ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۸
|
|
سرم گیج میره و نیستی ،
تا عصایم باشی
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۵۴۹۵ در تاریخ ۳ روز پیش
نظرات: ۱۰
|
|
دراین دنیای امتحان ، آرام نگیرم ،
تا لحظه ی دیدار
گیرافتاده ام ، مابین مدرنیته و سنت
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۵۴۵۷ در تاریخ ۵ روز پیش
نظرات: ۱۸
|
|
پرسه زن ، راه را برای کُشتن ثانیه میخواست ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۵۳۸۳ در تاریخ ۸ روز پیش
نظرات: ۱۴
مجموع ۱۶۳۱ پست فعال در ۳۲۷ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر بهمن بیدقی
|
|
انتقام خوبست یا بد؟ مورد اول : چندسال پیش ، درمیدان امام حسین ، یک جوان بسیجی توسط جوان دیگربه قتل رسید . خانواده ی مقتول بنا به عقاید مذهبی و شاید امید به ثواب دنیای واپسین ، یا اینکه با مر
|
|
يکشنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۰:۲۰
نظرات: ۰
|
|
منّت مردمِ آن شهرسحرآمیز، زندگی خوبی را میگذراندند . همه جا آرام بود وعادی . پدرها صبح زود ( نه ساعت ۱۰ ) سرِ کارهایشان بودند و مادرها صبح زود، خواب را وداع میگفتند که به ا
|
|
پنجشنبه ۱۱ فروردين ۱۴۰۱ ۱۳:۲۴
نظرات: ۰
|
|
کل کلای عاشقانه فرهاد که ازسرِکار برگشت و واردِ خونه شد ، پس ازسلام و احوالپرسیِ دمِ دستی ، شیرین گفت : لباس بیرونِتو درنیار میخوایم بریم خرید . فرهاد گفت : خریدِ چی ؟
|
|
شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ۰۵:۱۷
نظرات: ۰
|
|
لذت بردن از زیبائیها کاری به کِنِس بازی های افراطی انگلیسی ها ندارم ، ولی بنظرمن ، زیباترین فیلمها ، مربوط به آن دسته از فیلمهای انگلیسی ست که درآن زیبایی ها ستوده میشوند . جدای
|
|
سه شنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ ۱۸:۲۱
نظرات: ۲
|
|
میدونی شغلِت چیه ؟ ماجرای اول : صبح که سرپرست کارگاه وارد کارگاه شد ، نگهبانِ شب را صدا زد وگفت : چه خبر؟ نگهبانِ شب ، با حالتی شاکی گفت : آقای مهندس دیشب برای تخلیه ی بار،
|
|
پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۰۴:۲۸
نظرات: ۴
مجموع ۱۵۰ پست فعال در ۳۰ صفحه |