دوشنبه ۳ دی
دلتنگی ٣ شعری از مهدی مرادی
از دفتر تاوان دلتنگی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۱۵ شماره ثبت ۹۹۴۰۶
بازدید : ۱۲۶ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب مهدی مرادی
|
یک شبی آخر ز دستت میروم
در خیالم با تو بودم با خیالت میروم
چشم خود را میگذارم بر سرا پای جهان
از جهانی که پر از افسون یارست میروم
هر زمان در خاطراتم لحظه ای گم میشوم
گم شدن از ناتوانیست چون که تنها میروم
یک شبی از شهر عشاق، جمله خوبان میبرند
من بدی بودم سرانجام بی سر و پا میروم
یک نشانی عاقبت از یار من واصل نشد
پر ز درد بی کسی بودم و،لیکن مست و رسوا میروم
یک شبی با آن همه جل و جلای وهم خود
خوار و نالان و پریشان چون گدایان میروم
شب ز تنهایی و بد عهدی به دل کردم جفا
خنجری بر او نشاندم تا که گویم میروم
من ز اول همنشین و هم تبار غم بدم
غم که دید تنهاییم، گفتا که من هم میروم
من ندیدم دور و بر از هیچ کسی
بی کسی بودم و ماندم، تک و تنها میروم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیبا بود