محلل
وقتی که غم ات آمد
به جان خریدم او را و، سریعاً عقد کردم
ولی از شدتِ سختی
هریک رفتیم به راهِ خود و،
آنرا فسخ کردم
نتوانستم من ، که بی غم ات ،
گذر کنم از دنیا
باز غم ات را ،
آلوده به عشقی ناب ، انتخاب کردم
ولی بازهم ،
پس از مدتی ، دوباره
جانم را ، به گلو رساند و از دستش ،
حسابی کسر آوردم و بار دوم هم ،
قول نامه ی عقد را فسخ کردم
بار سوم که دلم برایش تنگ شد
خجالت میکشیدم دیگر، ازخدا، ازخودم، از او
خجالت میکشیدم ، ازاین شل کن سفت کن
ولی اینبار باید ،
شادی میشد ... بر او محلل
به چشم دیدم ،
شادی او را، به محضرِ نگاهِ یک جهانی، عقد کرده
چندی بعد شنیدم ، شادی او را ،
بین آغوشش حسابی غرق کرده
آخرالامرشنیدم :
زدنیای عشق ، شادی اورا محو کرده
حال دیگر، غمی در دنیای عشقمان نمانده ،
به ماجرای ، دیدارِ تو ای خوب
تو برایم ، پُر ازلبخندی دیگر، که براستی مستدامی
تو یه عشقی که براستی برای من ، تا ابد مدامی
دگر درمیانِ زجرت هم، هیچ غمی نمانده
منهم سرزنده و شادمان ،
لذتِ لولیدن به بحبوحه ی نورِ ترا تا ابد، انتخاب کردم
بهمن بیدقی 1400/2/12
شهادت مولای متقیان حیدر کرار
اسدالله الغالب توشه کش یتیمان
حضرت علی علیه اسلام را تسلیت عرض میکنم
و در این لیالی قدر التماس دعای فراوان دارم