از کودکی فرامین تکامل را
از مذاهب منسوخ زمینی آموختم.
مرا به سلولهای انفرادی تنهایی
به جرم دست درازی و قصد تصحیح
و معنی صحیفههای تحریفشده
محکوم کردند.
بیا و مرا به پشت ارابههای هشتاسب بخار ببند
و بر زمینهای لم یزرع بکشان
تا یادم باشد که از خاکهای بلند
و مقدس و پاک علیین هستم
و در مقابل آیینهی تمدن
و فطرت و ملیّت
به دیگران فخر نفروشم.
از عمق کدام سنگنبشتهی ناخواندهی تاریخِ قدیم
برایت ارتباطی برقرار کنم
که بتوانی الهامی را در خواب و رؤیا
از فرشتگان بالگستر بگیری
و بر دامن چروکیدهی من بیفشانی
تا مترجمان گل سرخ
به تمام زبانهای زنده و مردهی جهان ترجمه کنند؟
افسوس که ماهنامهها
و کاغذهای کاهی مکتبخانههایمان را
پاره و سوزانده
و فرمول اصلی خمیرهی
کارخانجات پاپیروس را فراهم آوردند
و روزنامههای پرنوی مستشرقین،
به فرهنگ گلاسه تبدیل شد.
اصالتمان در میان انبوهی از واژگان رواننویسی قرمز
سوخت و دیگر شجرهنامهای نمانده
که به آن ببالیم.
من همان بادکنکی هستم که با دست بادهای هرزه
به هر سو پرتاب میشوم.
خداوندا!
بگذار فقط به اندازهی نخی نامرئی
به تو وصل باشیم
و در عمق گزنههای هرزه
رهایمان مکن.
آمین!
باقر رمزی باصر
ایام سوکواری مولای متقیان
حضرت علی علیه السلام تسلیت
طاعات و عبادات قبول
التماس دعای فراوان دارم