(آیا گنجشک ها هم برای انسان ها خواهند گریست....؟)
در گذشته های نه چندان دور دست
آنگاه که گنجشک های آزاد ضعیف بودند
انسان های آزاد ، تنومند بوده و دلی چونان دل کوچک گنجشک داشتند.
دل های مهربانی که می طپید به عاشقانه ترین هوای بهار
"حتی برای گنجشک های آزاد"
گاهی هنگامی که کودکی با لباس های خیس از شادمانی های
کودکانه به چهار دیواری گرم خانه پناه می آورد....
شب بلند را در تب و تاب بازیگوشی روزانه می سوخت...
و مادر نگران از حال فرزند دلبند ! حکیم را به بالین دردانه می آورد...
طبیب بی بهانه تجویز می کرد ؛دوای درد تب بهاری را...!
"سوپ گنجشک بالغ" که حاکی از مرق عطوفت و مهر مادری می باشد...
پدر صبحگاه یک جفت گنجشک نر و ماده را با غرور غبغب شکار می کرد....!
و مادر "سوپ گنجشک زغالی "را طبخ نموده و قاشق دهان کودک
تبدار می گذاشت...
کودک که حال خود را روبراه می دید به آغوش مادر پناه برده
و می گفت:باز هم سوپ بیاور و با ولع تمام می بلعید؛
"سوپ گنجشک بالغ"را.....!
و بعد با شکم سیر و انباشته می پرسید :
این سوپ گوارا نامش چیست؟!
و مادر می گفت:سوپ گنجشک....!
پدرت صبح امروز شکار کرد ....
کودک چونان ابر بهار می گریست و آغوش مادر را پس می زد
و می گفت: چرا گنجشک های بیچاره را طبخ نمودی؟
حالا جوجه گنجشک های کوچک چشم به راه پدر و مادر از غصه و گرسنگی جان خواهند سپرد...
فقط بخاطر آنکه فرزند دلبند خود را از تب شیطنت آرام کنید....؟!
سخنانی اینچنین حکیمانه و عقلانی از کودکی بازیگوش
خیلی بعید نبود.....!
آخر آنقدر ناله و گریه می کرد تا ضعیف و زرد می گردید....
به ناچار پدر بالای درخت رفته و لانه ی جوجه گنجشک ها
را به نزد فرزند خود می آورد....
و مادر که انگار کودکانی دیگر به جمعیت خانواده افزوده گردیده....
محبانه جوجه گنجشک ها را تیمار می نمود...
امروز که "گنجشک های آزاد" هنوز ضعیف هستند....
کودک انسان دیگر سوپ گنجشک نمی خورد....
اما نه قدرت و توانمندی!
و نه حکمت و دانش مادر زادی در
اندیشه و ذهن او جولان نمی دهد...!
دلها دیگر به اندازه ی دل گنجشک کوچک نیست...!
دل ها میدان وسیعی با دروازه های باز برای
بلعیدن " سوپ بد آگاهی " گردیده...
دیگر حتی کودکی دلش برای جوجه گنجشک های کوچک نمی سوزد....
شاید کودک فرصت دیدار گنجشک ها را ندارد....
آنقدر دنیای رنگارنگ کودکان" شرنگ تلخ بطالت "به کام می ریزد....
که لذت چشیدن "سوپ گنجشک" به باد فراموشی سپرده گردیده....
امروز گنجشکها شاید قوی تر از کودک انسان گردیده اند....!
دور نیست که گنجشک ها یک جفت پدر و مادر انسان شکار کنند....
و "سوپ آدمیزاد "برای جوجه های خود طبخ نمایند....
آیا در چنین حالتی جوجه گنجشک ها برای کودکان
انسان خواهند گریست....؟!
"قانون طبیعت عجیب است"
که سعدی علیه الرحمه می فرماید....
(میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
......
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور)
"سوپ گنجشک بالغ"
افروز ابراهیمی
بهار 1400