سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سفر

        شعری از

        پژمان بدری

        از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ ۱۶:۰۴ شماره ثبت ۹۶۸۴۵
          بازدید : ۷۰۷   |    نظرات : ۳۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان بدری


        شناسنامه هایی مایوس
        در مسیر پرسه می زدند
        حافظه ای افسرده
        به آینده می گفت:
        یادش بخیر
        آغوشِ او
        عطرِ نانِ تازه داشت
        به بیمارستانِ آسمان رسیدم
        (ببخشید:
        قرصِ ضد فراموشی دارید؟؟؟
        زمین انگار
        از خاطرِ خدا رفته...)
        ((نسخه جواب داد:
        درمان
        گرفتارِ بهمن بی تفاوتی
        شده است))
        هنگامِ برگشتنم
        زمستان
        در بالکنِ فصول
        منتظرم نشسته بود
        ساعت دیواری امّا
        پایین آمد
        زمانِ دیدارت را
        روی میز چید
        وقتی دیدم تابستان
        در لاجوردی پیراهنِ تو
        آبتنی می کند
        من از همین برگِ تقویم
        به کنارت سفر کردم!!

        سفر
        پژمان بدری


        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۰ ۱۷:۳۱
        درود پژمان عزیز
        عیدت مبارک
        سال خوبی داشته باشی خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        شنبه ۷ فروردين ۱۴۰۰ ۱۳:۴۶
        با سلام عرض ارادت و طبق تعارفات معمول تبریک سال نو
        همچنین تسلیت به مازیار برای آسمانی شدن پدر بزرگ وارش
        نمیشه گفت غم آخرت باشه چون دنیا کارناوال دردِ...

        با بخش دیگه ای از آموزش شعر سپید و مشتقاتش در خدمت شما هستم.

        به تعریف نیما شعر یک قدرت است یک قدرت حسی و ادراکی که توسط آن معانی و صور گوناگون در بروز خود قوت پیدا میکند.
        بنابراین
        در هر سبک و روشی به طور کلی ما دو نوع شعر سرایی داریم
        شعر تصویری شعر گفتاری
        از مقایسه ی این دو جمله به راحتی می توان تفاوت دوگونه کاربرد زبان را حس کرد
        ۱)سهراب با شتاب سوار بر اسب شد و به سرعت به میدان رفت.
        ۲)سهراب چون باد سوار بر اسب شد و چون برق به میدان رفت.
        در جمله ی اول هر کلمه معنای عادی قراردادی و به اصطلاح تحت اللفظی خود را دارد اما در دومی باد و برق دیگر معنای حقیقی خود را ندارند باد و برق طوری به کار گرفته شده اند تا معنای شتاب و سرعت به صورت اغراق آمیزی و ملموسی از آنها اخذ شود این کاربرد تغییر دیگری هم در جمله پدید آورده سهراب به برق و باد تشبیه شده است.

        جمله ی دوم را براساس صنایع بدیع ادبی می توان به شکلهای مختلفی نوشت:

        سهراب بر اسب باد بود و در میدان برق.
        سهراب بر اسب وزید و بر میدان تابید.

        این جمله ها با کاربرد تشبیه،مجاز،کنایه و استعاره و به اصطلاح صنایع بدیع ادبی از جمله ی اول به دست آمده اند کاربرد زبان در جمله ی اول حقیقی و در جمله ی دوم مجازی می باشد.
        اصطلاح متداول دیگر تصویر است زبان مجازی یعنی زبانی که در آن صنایع بدیعی (چه لفظی چه معنوی) به کار رفته باشد که زبان تصویری هم نامیده میشود.

        اکنون میخواهم سوالاتی را طرح کنم آیا زبان شعر همیشه تصویری است یعنی تصویر جز جدا ناپذیر شعرست؟
        چه عنصری در شعر باعث میشود که ما مثلا شعر سعدی را از حافظ تشخیص دهیم؟
        پاسخ به این سوالات جنبه ای نهفته از سبک سعدی را آشکار میسازد.

        اما پیش از آن دو شعر از رودکی(پدر شعر فارسی) را یاد آوری می کنیم

        بوی جوی مولیان آید همی
        یاد یار مهربان اید همی
        شاه سرو است و بخارا بوستان
        سرو سوی بوستان آید همی

        ندر نهان سرشک همی باری

        از بهر آن کجا ببرم نامش

        ترسم ز بخت انده و دشواری

        رفت آن که رفت و آمد آنک آمد

        بود آن که بود، خیره چه غمداری؟

        هموار کرد خواهی گیتی را؟

        گیتی‌ست، کی پذیرد همواری

        مستی مکن، که ننگرد او مستی

        زاری مکن، که نشنود او زاری

        شو، تا قیامت آید، زاری کن

        کی رفته را به زاری باز آری؟

        در اولی زبان شعر تصویری است و در دومی غیرتصویری
        در اولی رودکی به کمک سرو و بوستان و ماه و آسمان حرف می زند اما در دومی صریح و ساده در واقع به کمک اندیشه سخن می گوید.
        هر دو از شعرهای خوب فارسی و مسلم است که دومی هیچ کم و کاستی نسبت به اولی ندارد
        در ادب فارسی از این گونه شعرها که در نهایت زیبایی و استواری است بدون آنکه در آنها صنایع ادبی بکار رفته باشد
        بسیار داریم که سعدی بخش چشم گیری از اشعار او همین زبان خالی از صناعت است.

        مثال:

        من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم

        چه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم

        یا

        سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
        بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران

        تصویر عادی و متداول مهر بر دل نشستن و از دل بیرون کردن ماهیت شعری خود را از کجا اخذ می کند
        و چرا با خواندن آن احساس شعر میکنیم
        پرسشی است که پاسخ آنرا را باید در ماهیت اندیشه و احساس جستجو کرد

        اصل نخستین مکتب پدیدار شناسی هوسرل اصل التفاتی بودن آگاهی است....

        ادامه دارد...
        محمد جواد عطاالهی
        محمد جواد عطاالهی
        شنبه ۷ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۱۱
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۰
        با عرض سلام و بهبهات و چهچهات معمول

        قبل از بررسی ادامه ی پدیده ی هوسرل در شعر گفتاری و تصویری
        این سوال مطرح است چه عنصری در شعر باعث میشود که ما مثلا شعر سعدی را از حافظ تشخیص دهیم شعر شاملو چه مشخصه ای دارد که انرا میتوان از شعر فروغ تمییز داد؟ چه چیزی در شعر هست که بوسیله ی ان می توان شعر اخوان را از میان هزاران شعر دیگر تشخیص داد یا به اصطلاح به امضای شاعر پی برد؟سبک شناسی به همه ی اینها پاسخ می دهد سبک شناسی حوزه ی لفظ را در برمیگیرد و لفظ نیز نهایتا با زبان ارتباط پیدا می کند پس بنابراین زبان عاملی است که سبکهای شخصی و حتی سبک های دوره ای را به وجود می اورد.
        ساختار نحوی جملات واژگان و ترکیب سازی مختصاتی هستند که زبان در بستر آنها شکل می گیرد و تغییراتی که در هر دوره ای در این پارامترها صورت می پذیرد زبان ویژه ی آن دوره را به وجود می اورد زبان شخصی نیز در ارتباط با همین معانی قابل توجیه و تفسیر است زاویه دید تحولات اجتماعی تجربیات فردی و خصوصیات درونی ذهنیات شاعر را می سازد و این تفکرات و ذهنیات در زبان انعکاس می یابد
        بنابراین محور همه ی تحولات شعر زبان و روابط اجزای زبان است.
        زبان چیزی جز ذهن شاعر نیست و ذهن چیزی جز زبان نیست وقتی که زبان شاعر تکراری است جهان بینی او هم تکراری است آنهایی که تصور میکنند با زبان فرخی سیستانی یا زبان سعدی در هر عصری می توان تجارب انسان ان عصر را تصویر کرد به دلایل صدرصد علمی علم دلالت جدید Semantics حرفشان پوچ و بی معنی است انسان چیزی نیست جز زبان و همه ی خلاقیتهای ادبی جهان فقط و فقط در حوزه ی زبان است و عواملی اقتصادی و... عواملی هستند که آنرا تغییر می دهند ان سخن ویتگنشتاین(از فلاسفه طراز اول قرن بیستم) را از یاد نبرید که گفت محدودیت زبان من محدودیت جهان من است
        مثلا اگر کسی نمیتواند با زبان دلفین یا خرچنگ
        سکه یا باد حرف بزند جهان بینی محدودی دارد
        یعنی هرکس هر قدر گسترش زبانی داشته باشد به همان اندازه دارای جهان بینی وسیع تری است.

        ادامه دارد...
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۲۰:۱۹
        تکیه به دیوار
        خیره به افق
        دهان باز.................
        زیبا ..............عشوه نیا..........او مرده.
        ......
        دوست خوبم متن زیبایت را که خواندم یکدفعه هوس کردم بنویسم...ان هم سپید.
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۱۳ فروردين ۱۴۰۰ ۱۷:۴۷
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        جمعه ۱۳ فروردين ۱۴۰۰ ۱۷:۴۶
        با سلام
        تا از جنگهای تحمیلی سایت و دزدیهای ناشیانه ی اشعار جون سالم به در بردم بقیه آموزشات و نوشتم😄😄😄

        همانطور که گفته شد اصل نخستین مکتب پدیدارشناسی هوسرل اصل التفاتی بودن آگاهی ست.
        منظور آنکه آگاهی همیشه آگاهی از چیزی است آگاهی همیشه عنایت به چیزی دارد ملتفت چیزی است این چیزی را که در عمل آگاهی آگاهی بدان التفات پیدا میکند هوسرل نوئما عمل آگاهی می نامند نوئما واژه ای یونانی است به معنای آنچه در اندیشه به چنگ می آید یا اندیشه به چنگ می آورد اما این نوئما را نباید با شی بیرون از ذهن اشتباه گرفت وقتی دو نفر به شی ای واحد از دو زاویه نگاه می کنند ذهن هر کدام التفات به چیز نوئمایی پیدا می کند متفاوت با ذهن دیگری. در حوزه ی زبان و معنی وقتی چندنفر درباری سعدی می اندیشند ممکنست ذهن یکی معطوف به بوستان دیگری گلستان و سومی به غزلیات شود هر سه درباری سعدی فکر می کنند ولی نوئمای هرکدام با نوئمای دیگری متفاوت است.
        نسبت میان نوئما و شی نسبت میان معنی و مصداق است
        وصفهایی با معنایی گوناگون می توانند مصداق واحدی داشته باشند یعنی به هر شی نوئمای گوناگون وابسته است و هر نوئما زاییده ی روشی است که با آن شی را تجربه کرده ایم.
        با کاربرد نظریه التفاتی بودن آگاهی در حوزه ی زبان دو نتیجه ی مهم میتوان گرفت. یکی اینکه آگاهی محض و صرف و خالی از موضوع آگاهی وجود ندارد هرچه می دانید و احساس می کنید در نسبت دانش و حس با چیز دیگری دانسته ، دیگر آنکه برای بیان یک احساس توصیف یک شی یا یک مصداق با مجموعه ای بی نهایت از عبارات و جملات بامعنی مختلف روبرو هستیم .
        با تعمیم این نظریه به بیان پیچیده ی هنری باید گفت کاربرد تصویر برای بیان موضوع احساس و اندیشه تنها یکی از راه های ممکن است.
        امکان دیگر زبان خالی از تصویر است
        اما آنچه در هردو مشترک است التفاتی بودن اندیشه و احساس شاعرانه است که در آن نسبت بنیادی ترین عامل ارتباط است.
        در زبان تصویری با یک تصویر تنها نمی توان احساس را منتقل کرد همیشه باید دو تصویر کنار هم گذاشته شوند تا شعری زاییده شود به بیان دیگر شعر به دو تصویر التفات پیدا می کند:

        سعدیا عقد ثریا مگر امشب بگسیخت
        ورنه هرشب به گریبان افق برمیشد
        در اینجا التفات به تصویر گسیختن عقد ثریا و گریبان افق باهم و درکنار هم احساس شاعر را در دیرپاییِ شب منتقل میکنند.

        در زبان غیر تصویری ارکانی که در کنار هم قرار می گیرد دو جمله یا عبارت با معانی متفاوت است تمام هنر شاعر در پیدا کردن چنین دو عباراتی است دو عبارتی که در اختلاف معنایی با هم بتوانند تصویری قوی از احساس شاعر بدست دهند:

        من اگر نظر گناه است بسی گناه دارم
        چه کنم نمی توانم که نظر نگاه دارم

        دو جمله ی نظر گناه است و من بسی گناه دارم به تنهایی هیچ احساس شاعرانه ای را القا نمی کنند اولی حکمیست ناخوش آیند دومی اقراری عادی و پیش پاافتاده اما سعدی با کنار هم نهادن این دو و تشدید آن با مصرع بعدی ناگزیری خود را از نظر بازی به اندیشه ای شاعرانه تبدیل میکند.
        اکنون میتوان تعریفی جامع تر از تصویر ارائه داد تعریفی که تصویر را به حوزه ی این گونه شعرها تعمیم می دهد.
        از تعریف های متعددی که از تصویر ارائه داده اند تعریف زیر بی آنکه مدعی تمامیت آن باشیم جامعیت بیشتری دارد.

        این تعریف را بر اساس نظریات آندره برتون در مرامنامه ی سورئالیستهاست:
        هر گاه از کنار هم قرار گرفتن دو کلمه ،دو عبارت یا دو جمله ی مختلف امر سومی حادث شود آنرا تصویر می نامیم.
        آندره برتون در توضیح نظر خود تمثیلِ دو سیم برق را استفاده میکند که وقتی نزدیک هم قرار بگیرند به علت اختلاف باری که دارند جرقه ای میان آنها زده میشود او این جرقه را تصویر می نامد.
        با این تعریف برای ایجاد تصویر لازم نیست دو واحد کلامی حتما صفت و موصوف مشبه و مشبه به و مانند آن باشند
        ممکن است دو جمله ی ساده مثل:

        هرگز حسد نبردم بر منصب و مالی
        الا بر آنکه دارد با دلبری وصالی

        به چنین آثاری شعر گفتاری گفته میشود.
        در شعر گفتاری بار تمام صنایع بدیعی بر دوش کلام و اندیشه می افتد تکیه گاه اصلی این چنین اشعاری زبان است
        راز سهل ممتنع بودن اشعار حضرت سعدی همین است.

        بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

        دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

        شوق است در جدایی و جور است در نظر

        هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

        روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست

        بازآ که روی در قدمانت بگستریم

        ما را سریست با تو که گر خلق روزگار

        دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

        گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من

        از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

        ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب

        در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم

        نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب

        نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم

        از دشمنان برند شکایت به دوستان

        چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم

        ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس

        آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم

        سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند

        چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم

        برگرفته از کتوب ضیا موحد سعدی
        و زوایای تاریک و روشن کاظم نظری بقا

        ادامه دارد...
        محمد جواد عطاالهی
        محمد جواد عطاالهی
        جمعه ۱۳ فروردين ۱۴۰۰ ۱۹:۵۷
        سلام و درود جناب بدری
        باز هم آموختیم از شما
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۴۰۰ ۱۲:۰۸
        خندانک خندانک خندانک
        پریسا مصلح
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۰ ۱۰:۴۶
        درود برشما خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو نامداری
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۰ ۱۱:۲۷
        سلام جناب بدری گرامی
        بسیار زیبا عید نوروز برشما مبارک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۰ ۱۱:۳۵
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شاعرو استاد گرامی
        در شعرت بوی بهار است
        ظلوع عشق وشادی
        در شعرت آشکار است
        بوی عید نوروز
        در شعرت بر قرار است
        خواند سرود هایت
        برای ما افتخار است
        نوروز بر شما مبارک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بهنود کیمیائی
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۰۱
        .با عرض سلام و احترام
        خدمت شما شاعر گرامی
        بسیار بسیار عالی بود
        هزاران هزار درود بر شما
        سبز باشید
        سبز بمانید
        قلمتان توانا

        نوروزتان خجسته باد
        مجتبی شهنی
        مجتبی شهنی
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۰ ۱۹:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۱۸
        درود فراوان
        سال نو مبارک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        يکشنبه ۱ فروردين ۱۴۰۰ ۱۹:۲۸
        درود فراوان بر جناب بدری بزرگوار
        بسیار
        زیبا
        بود خندانک
        سال نو مبارک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۲ فروردين ۱۴۰۰ ۱۱:۲۵
        سلام جناب بدری
        بسیار زیبا سروده اید
        دورود بر شما
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        دوشنبه ۲ فروردين ۱۴۰۰ ۲۲:۳۶
        سلام :


        درود بر شما

        آرزومندم دعاهایما ن قبول افتد
        و قدم بهار پیام آورپایان شور بختی ها یمان باشد
        واراده هایمان بر بی ارادگی وپلشتی مسئولان نالایق فایق آمده
        آینده ای روشن و امید بخش برای آیندگانمان به بار بنشیند

        گر چه خون گرید دلم ،
        چون لاله های واژگون
        سال بد تر پشت سالی بد ، سیاه و بد شگون

        باز امیدم به پایان شب است وصبحدم
        آفتاب از پشت این ابر سیااااااااااه آید برون

        روزهایتان همیشه بهاری و بهارتان پایدار . خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل احمدی
        سه شنبه ۳ فروردين ۱۴۰۰ ۰۰:۳۷
        سلام و عرض ادب خدمت آقای بدری بزرگوار🌻
        نوروز شما هم پیروز و سالی همراه با شادمانی و سرزندگی برای شما و خانواده محترمتون باشه🌻
        سروده زیبا و دلنشینی بود خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم هداوند
        سه شنبه ۳ فروردين ۱۴۰۰ ۲۱:۳۴
        سلام و عرض ادب و احترام
        سال نو بر شما مبارک باد و سال خوش و خرمی برایتان آرزو می‌کنم
        سلامت و برقرار باشید
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        شنبه ۷ فروردين ۱۴۰۰ ۱۳:۴۲
        سلام و درود بر شما جناب بدری عزیز
        ببخشید که دیر آمده ام بسیار زیبا و بکر سرودید
        سال نو مبارک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آذر مهتدی
        شنبه ۷ فروردين ۱۴۰۰ ۲۳:۱۳
        درود جناب بدری
        زببا سپید بودو سپاس از آموزش سپید جالب بود
        مانا باشید
        🌺🍃🌺🍃🍃🍃🍃🍃🌈🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🍃
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        سه شنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ۱۴:۴۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        یوسف همایون
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ ۲۱:۵۳
        درود بر شما
        بسیار زیبا بود
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6