پنجشنبه ۲ ارديبهشت
|
دفاتر شعر محمد جواد عطاالهی
آخرین اشعار ناب محمد جواد عطاالهی
|
گاهی تو میروی که بدانند بعد تو
آب روان اسیر به چنگال خاک نیست
گاهی سکوت میکنی و محو میشوی
وقتی برای حرف دلت گوش پاک نیست
گاهی به آرزوی خودت میزنی لگد
تا استخوان نازک امید بشکند
گاهی به اعتقاد خودت سنگ میزنی
تا که یقینِ شیشه ی تردید بشکند
در آبروی رفته خود غرقه میشوم
تا با روانِ جوبیَم از شهر بگذرم
دیگر هوای چشم کسی نیست در دلم
دیگر صدای پای کسی نیست در سرم
در انتهای روزنه ی زنده ماندم
باشد که شخص محترمی هل دهد مرا
دل مرده از آناتومیِ آل آدمم
گل میخرم برای مزار فرشته ها
تا در دو گوش خواب سماوات پر شود
آوای خسته ایی که زمین گیر می شود
من زودتر از آنچه که باید شکسته ام
تو، زودتر اگر نرسی دیر می شود
یکباره در میانه شعرم پریده ایی
بین چهار پارگیَم بین رفتنم
بازیگر تمامی این ماجرا تویی
بازنده تمامی این ماجرا منم
می خواهم اعتماد خودم را لگد کنم
افسار من که دست دل بی صاحاب نیست
قلب مرا تپش به تپش زیر خاک کن
این چهار پاره ی تَرَکیده حباب نیست
حالا دو دستِ محترمت را جلو بیار
اینجا برای هردوی ما جای خواب نیست
یک انبساط یک هل کوچک و بعد هیچ
خاکی برای ماندن جریانِ آب نیست
|
|
نقدها و نظرات
|
بله بی صاحاب لفظ عامیانه بی صاحب است اما این لفظ معمولا موقع عصبانیت و ناراحتی از بی صاحاب له ، استفاده میشود و منظور دیگری نداشتم. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
موفق باشید