« قضاوت »
در قضاوت1 بين ملت ، اي پسر هشيار باش
حكم حق را در نظر آور، به ملت يار باش
در قضاوت حاكمي،حكمي به غير از حق مگو
هر چه غير از حق بُوَد ،بر غير آن گفتار باش
گر چه مردم ، بيشتـر پُـر حيله هستند و دغل
خود دغلكاري مكن ،دركار دين معمار باش
هر چه حكام ديگر،حكم غلط كاري كنند
از غلط كاري حذر بنما و خوش افكار باش
هر چه ملت پيش حُكمت،حرف و اسراري زنند
سِـر آنهـا فاش نـنمـا و محرم اسرار باش
حكم خلاقت بگو ، از مردم دنيا مترس
كار خالق بي خلل باشد ، نكو كردار باش
در قضاوت ، گر خطايت سر زند رسوا شوي
از خطا كاران بـپرهيز و عدالت دار باش
عيب و نقص مردم دنيـا ، بگوين نـزد تو
در مدار عيب پوشـان ،مثل آن ستّار2 باش
هر ستمكاري ، ستم بر هر ستمكش مي كند
بر ستمگر دشمن و بر آن ستمكش يار باش
بهر حق گفتن،چو عيسي(ع) گر سرِ دارت زنند
حافظ احكام حق باش و به پاي دار باش
نقـد بازار جهـان ، سـودي نيارد بهـر ما
سود عقبـي را بجـو و شاهـد بازار باش
حكم احكام الهي را ، بگو واضح به خلق
حكم غير از حق مگو ،پيوسته در انكار باش
اي بشر حكم خدا را ، هر چه بتواني بگو
وانگهي صحراي محشر ،شاهد گفتار باش
با ملايم ، با زبان خوش ، به ملت حق بگو
ني كه از زخم زبان ،از بهر ملت مار باش
تا اميدت نزد حق باشـد ، پناهـت مي دهد
هيچ از مردم مترس ، نزدشـان دلـدار باش
گر تمنّـا باشـدت ،حق بخشـدت روز جـزا
بـي تمنّـا از جميع خلق و هـر ديّار3 باش
گـر شرارتهـاي مردم ، آتـشت بر جان زند
از خداوندت مدد جو ، دور از آن اشرار باش
اي پسـر دين مسلمانـي ، حقيقـت باشـدش
گر تو نـشناسي حقيقت ، پيـرو زُنّار4 باش
رفـع بـنمـا ، خـارِ پاي ملـت دينـدار را
بهـر چشم دشمن ملت ، به مثل خار باش
دين حق را ، با تلاش جان و دل بنما عمل
نيك از بـي رغبتـي و تنبلـي ناچار باش
اي پسر معيار دينـت با حقيقـت، با همنـد
در عمل كردن مداماً با همين معيار باش
اي حسن ، بسيار بـنوشتي مسائلهاي دين
گـر خلافـش كرده باشي، مستعد نار5 باش
٭٭٭
1- داوري 2- پوشنده گناه – صفت خداوند 3- كسي 4-كمربند زرتشتيان 5- دوزخ
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
ای پسر معیار دینت با حقیقت باهمند
امام کاظم (ع) فرمودند :
همیشه حق را بگو حتی اگر مرگ تو و آبرویت در آن حقگویی باشد که یقیناً صلاح تو در آن است
ولی کو گوش شنوا
سلام و درودهای بیکران
بسیار زیبا و آموزنده بیان