شنبه ۳ آذر
مشکل گشا شعری از مرضیه حسینی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۲۲:۲۹ شماره ثبت ۹۶۰۴۶
بازدید : ۲۸۵ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب مرضیه حسینی
|
شنیده ای؟
امشب آسمان غرق نور می شود
غم می رود
و نقطه های سیاه
یک به یک
از زمین دور می شود
آری ای رفیق
شنیده ای؟
خدا به انتظارمان نشسته است
به انتظار لحظه های ناب مان نشسته است
و ای دریغ و آه
از ذکر یاد او
که روی شانه هایمان
به خواب رفته بود
و ای دریغ و آه
از غبار سجاده ای
که در زلال چشمه ها
به آب رفته بود
باز
از چه غصه می خوری رفیق
از سفر های پاره پاره ی زمین
که سهم شان
از زمانه ها جداست
یا دست های خالی و پینه بسته ی درخت
و استواری کوه
که پشت او شکسته است
آری ای رفیق
شنیده ای؟
با زبان دعا
این زبان دلدادگی
این زبانه عارفانه و شاعرانگی
خدا از ازل تا ابد
یارمان می شود
آری ای رفیق
بارها و بارها
شنیده ام به گوش جان
که گفته اند
مولایمان علی
تا همیشه ی خدا
مشکل گشا و مددکارمان می شود
آن سالار قصه ها
مرد پُر غرور افسانه ها
ساکتُ و درونگرا
او که با سِگِرمه های دَرهَمَش
قلب ها را چه زود می شکست
و البته
خنده ای که هیچوقت
روی چهره ی عبوسش نمی نشست
شایدم
آن گوشه گوشه هایِ خنده اش
زیر هر سبیلِ گُنده اش
جای خوش کرده است
از اینها همه که بُگذریم
ظاهری بودُ و بس
گَر چه ساکت است
جیغ و داد هم نمی کند
ولی
هست صاف و سادهُ
مهربانتر از هر زنی
در خلوت خودش
زیاد هم غصه می خورد
مثل کوه
استوار و محکم است
حامیُ و صبور
تکیه گاه محکمی برای زن
گاه می رسد که عاقبت
جیب های بی پول او
آرزوهای زن را محال می کند
دیر هم نمی شود که زن
جان خود را خلاصُ
مِهر را حلال می کند
اینجاست
که مرد پُر غرور قصه ها
در خلوت خودش
کرده گریه بارها و بارها
او که هرگز
شانس هم
درب خانه اش را نمی زند
باز از اینها که بُگذریم
روز مرد هم که می شود
هدیه اش
یک جورابستُ و بس
امسال هم که حتی آن جوراب
دست به دست هم نمی شود
به دستِ انتظارِ او نمی رسد
الغرض!!
مردها!! همه حامیان بی توقع اند
مردها!! همه فرشته اند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
موثر و پر معنی
آموزنده
موفق باشید