دوشنبه ۳ دی
زندگی را ، یکی ، خالی از او برایم معنا کند .... لطفا شعری از حامی تنها
از دفتر دفتر اول - حدیث دلدادگی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ ۱۳:۵۶ شماره ثبت ۹۵۶۷
بازدید : ۴۶۱ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب حامی تنها
|
شکایت نمیکنم از تو .
جبر روزگار مرا به تباهی کشاند . کاش قسمت و حکمت این دنیا هم سهم من می شد . به هر آنچه که دویده ام و نرسیده ام وصله ی لیاقتش را ندارم چسباندند . پای حکمت و قسمت را به میان کشاندند تا دهانم را ببندند . دهان که بسته شد چشم ها فارغ التحصیل مدرسه ی اشک شدند . باز هم پتکی از آسمان بر سرم فرود آمد که : صبر را چه می شود ؟ هرچه خواندمش که ایوب نیستم ، بفهم ! چیزی عایدم نشد . جز مشکلاتی که هر روز همچو کوه از گوشه ی تقدیرم سر به آسمان رساندند و تا ناکجا پیش رفتند .
آری
شاکی َ م از دل ِ خالی از خودم
شاکی َ م از او که لجبازی پیشه کرده هنوز هم تو را دوست می دارد
نمی دانم با آن همه ظلمی که چشمانت ، دستانت و زبانت در حق او روا داشتند باز چرا تا نام تو را بر زبان می آورم بی اختیار راه گلویم را می بندد
چه سری در میان است که هنوز هم با نام تو مست می شود ؟
چه کنم که دست از خیال و رویایم برداری ؟
چه کنم که برای همیشه نام تو در شفق ِ آرزوهایم محو شود ؟
زندگی بی تو یعنی میخانه ی خالی از می ... یعنی آسمانِ خالی از ستاره ... یعنی لب های منتظر یعنی زمین بدون باران
زندگی را ، یکی ، خالی از او برایم معنا کند .... لطفا
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.