چهارشنبه ۵ دی
یک شعر خسته شعری از مرضیه حسینی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۹ ۱۶:۰۸ شماره ثبت ۹۵۵۵۰
بازدید : ۳۵۹ | نظرات : ۳۵
|
آخرین اشعار ناب مرضیه حسینی
|
پناهنده ات شدم
وقتی یک آشیان غربت و تنهایی
تمام سرزمینم بود
و بلند نظری ات
دوای غصه هایم
پناهنده ات شدم
و تو
همان
ضامن آهوی دلم
وقتی
کبوتر
کبوتر
روی دستان کریم ات نشستم
و برایم دان پاشیدی
سالهاست
در این حرم
مقیم هستم
پناهنده ات شدم
وقتی استجابت یک دعایم بودی
و من
در فکر روز کوچم از این دنیا
که روحم
به یک کبوتر حرم
شبیه باشد
وقتی روی ترس
رنگ زرد پاشیدم
و دلتنگی بغرنج بود
مرگ می خندید
اگر پناهنده
با چشم یک کبوتر
بستگانش را می دید
دلتنگی یک قصه بود
و مرگ همان زندگی
|
|
نقدها و نظرات
|
تشکر استاد استکی بزرگوار | |
|
درود بانوی واژه های عزیزم | |
|
سپاس بانو | |
|
سپاس بانو | |
|
درود جناب مازیار. سپاس از لطف شما | |
|
سپاس بانوی عزیزم | |
|
سپاس شعله جان. سلامی که علیک می شود از دور. زیارتی که می شود مقبول | |
|
سپاس جناب شهنی بزرگوار | |
|
درود استاد هداوند گرانقدرم. بسیار خرسندم که به صفحه ی این شاگرد مبتدی سر زدید و مرا از آموزه هایتان بی نصیب نگذاشتید. بله درست می فرمائید با رعایت این نکات قطعا سروده ی بنده بهتر می شود. استاد به راهنمایی تان برای پیشرفت بسیار نیازمندم و با جدیت در محضرتان می آموزم. | |
|
خواهش میکنم بانو حسینی گرامی خدمتگزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس بود
یا ضامن آهو