رسم زمانه
صد آه کشیدیم از این جبر زمانه
صد ناله که میگفت مطرب بترانه
مازاده ی هم خوابگی بی خبرانیم ،،
خفاش ترین روز... در خواب شبانه!
ای داد از این رسم زمانه..
تا چشم گشودیم فقط فقر و تباهی
عمریست ندیدیم جزظلم و سیاهی
ما چشم به راهیم...شاید که بیاید،،
این جمعه نشدجمعه بعدی به بهانه
ای داد از این رسم زمانه..
دیریست که باوعده وعیدهای بسیار
رفتیم پی هوری و آن بهشت پر بار !!
در قعر جهنم همگی فکر بهشتیم!!
این آتش جهل است می کشد زبانه
ای داد از این رسم زمانه..
گفتیم شیطان زچه روسجده نکرده
پیوسته ملک مانده ما نیز چو برده؟
گفتند که توبنده ای وگوش بفرمان ،،
این قسمت تو باشد بی عذرو بهانه!!
ای داد از این رسم زمانه..
ما پارسیان نسل همان رستم و زالیم
افسوس بدست خودمان روبه زوالیم
آنروز که بت بود خدای همه اعراب ،،
این قوم عجم داشت خداوند یگانه
ای داد از این رسم زمانه .
ما صاحب فرهنگ پر از نام خداییم
از نسل به نسلی همگان در اشتباهیم
زانروزکه جولانگه اعراب شداین خاک
خوشبختی ازین ملک کهن گشت روانه
ای داد از این رسم زمانه..
دلنوشته ای دیگر از..
راهی...
بسیار زیبا و جالب بود
جسارتا با معنی آن موافق نیستم