دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر زهرا شفیعی (کابوس تاریک)
آخرین اشعار ناب زهرا شفیعی (کابوس تاریک)
|
میدونست که من زود ناراحت میشم...
میدونست چقد عاشقشم و هرروز بی محلیاشو بیشتر میکردو عذابم میداد...
منم که حساس رو بی محلیاش هر روز به جونش غر میزدم و بهونه میگرفتم ولی اون هربار میگفت که من بیخود حساس شدم....
میگفت که حتما ازین رابطه خسته شدم که اینجور غر میزنم و بهونه میگیرم...
من احمق بودم اون داشت حرف دل خودشو میزد و من، احمقانه تر خودم رو مقصر میدونستم...
گاهی آدما برای اینکه حرف دل خودشونو بهت بفهمونن اون حرف رو توی دلت و ذهنت میندازن تا درگیرش بشی و خسته...
بعد تمام اشتباهات و مشکلاتو گردنت میندازن و میگه که تو خسته شدی ازین رابطه ازین موضوع
و تو میمونی با عذاب وجدانی ک روحت رو ناراحت میکنه...
و باور میکنی که #مقصری...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دستنوشته بسیار زیبایی است