چهارشنبه ۱۰ بهمن
نیم عمر شعری از بهنود کیمیائی
از دفتر شعرناب نوع شعر شعرناب
ارسال شده در تاریخ جمعه ۵ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۳۴ شماره ثبت ۹۳۷۸۳
بازدید : ۲۴۱ | نظرات : ۳۷
|
آخرین اشعار ناب بهنود کیمیائی
|
وظیفه شلاق میزد تنم را...
عده ای آمدند بریدن نانم را...
در خانه نشستم با قسمتی غم...
نگذاشتن آرامش برایم حتی یک دم...
خسته بودم لحظه ای درنده شدم...
سرجایم نشاندن با قفس همدم شدن...
عفو کردند و آماده ی پرواز شدم...
پرواز زیبا نبود چون دگر تنها شدم...
خموش شدم تنهایی برایم آیین بود...
جملگی ضربه زدند برایشان آسود بود...
نیم عمرم سپری شد با شکست...
محکوم بودم حتی به آنی که رفت...
در نهایت لوح سادگی را تقدیمم کردند...
جایزه ی بزرگی بود به منظور غدر کردن...
|
|
نقدها و نظرات
|
درود برشما استاد بزرگوار لطف دارید ممنونم | |
|
سلام ممنونم سرکار خانم حسین زاده تشکر | |
|
درود برشما ممنونم لطف دارید تشکر از حضورتان | |
|
درود بر شما ممنونم تشکر از حضور گرمتان | |
|
ممنونم بزرگوار لطف دارید تشکر از حضورتان | |
|
درود برشما سپاس فراوان تشکر از حضور گرمتان سرکار خانم کاسیانی | |
|
درودها ممنونم بزرگوار | |
|
درود برشما جناب آقای فتحی شما همیشه لطف دارید تشکر | |
|
درود جناب آقای شهنی ممنونم | |
|
سلام ممنونم سرکار خانم نامداری لطف دارید پاینده باشید | |
|
ممنونم سرکار خانم مصلح تشکر | |
|
ممنونم سرکار خانم کیانی تشکر از حضورتان | |
|
درود بر شما جناب آقای ملایری تشکر از حضور سبزتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات کارمندان بود
دستمریزاد