« همت يارم »
آن مِهـر كه ورزيدم ، از همت يارم بود
آن يار جهانگردم ، هميشه كنارم بود
مهر و وفاي تو ، هـر چه به من آمد
مهر به سر جان من ، تاب و توانم1 بود
مهر و وفا كردم ، تا به تنم جان بود
مهر و وفا ، دردي از تو به جانم بود
همره و همراهـت هـر چند من بودم
لذت راه تو ، راحـت جانـم بود
شبنم زلف تو ، بـر شب من پاشيد
روشنـي آن شب ، تا دَم صبحم بود
بـر سـر زلف تـو ، منـزل و مأوايـم
صحبت زلف تو ، وِرد زبانم بود
آن خط سبـز تـو ، تا به نظـر آمد
خال و خط سبـزت ، نطق و بيانم بود
ابروي مشكينـت تا كه بـديدم من
آن خط مشكينـت ، در گرد دهانم بود
قامـت سـرو تـو جلوه گـري دارد
هـر چه نظر كردم ، زيور2 جانم بود
در اثـر حُسنـت ، شوق من افزون شد
حُسن ديگري چون تو، از كه نشانم بود
شوق وصال3 تو ، مدت عمر من
عمر من از آن شوق ، روز وصالم بود
آن روز وصال تو گـر شودم حاصل
من عمر زِ سـر گيرم ،گر شودم موجود
من به همين نيّت ، عمر به سر بردم
مهر تو در عمرم ، رونق بختم بود
شمع رُخت ديدم،شب همه شب تا صبح
شمع شب بستانم ، فرصت وقتم بود
تا زِ برم رفتي ، طاقت و صبرم رفت
تاب و توانم رفت ، آن شب سخنم بود
آتش خشم تـو گـر بـرسد بـر من
كي زِ من آيد دود ، جان و تنم سوزد
يار وفا دارم ،كي برسد دستم دست تو
بر گيرم آنچه بدل دارم ،نيت من اين بود
ياد تو چو بـنمودم ، ديگر نـرود يادم
گويا به نظر دارم ، از ياد خدايم بود
در خواب تو را ديدم، بيدار شدم از خواب
بيدار چو گرديدم ، آن بخت جوانم بود
مِهرت به دلم آمد ، دل زندگيَـم تو شد
شيرين چو شكر آمد ، آن نقل دهانم بود
با اسب سريع السيرت4،گر بر بدنم تازي
چيزيكه زِمن باقي است،آن گرد وغبارم بود
حُسن تو چو من ديدم، زيباس كه بگزيدم
صياد همان بودم ، آن حُسن شكارم بود
بي مهر تو گر بودم، سودي زِ تو نـنمودم
صد روز سفيد من،همچون شب تارم بود
من رو به ديار آن ،هر وقت كه بنمودم
آن مرحمت5و لطفش رو سوي ديارم بود
***
1- قدرت- نيروي مقاومت 2- زينت- آرايش 3-رسيدن به مقصود-دوستي 4- تيز رو- تند رو 5- مهرباني- عطا
حسن مصطفایی دهنوی