پنجشنبه ۶ دی
گره گشا شعری از طوبی آهنگران
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹ ۱۴:۴۱ شماره ثبت ۹۲۴۵۳
بازدید : ۳۷۹ | نظرات : ۲۴
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
گل نرگس غنچه کی خندان کنی
تا که هشیار ز خم مست نادان کنی
دمی با خاکیان گردی ز این عرش
جهان پیر بیدار زخواب غفلت چنان کنی
پرده را بر گیری جهان را از تلاطم درد آرام کنی
چهره بنمایی شبی وا گره از کار نجیبان کنی
بیا ی که نظم دوجهان بسته گیسو بود
مژده دیدار ز شبی روشن شام غریبان کنی
جمع منتظر پژ مرده افسرده به حال
شبست روزگار،چو خورشید بدم
تا روشن صبح مریدان کنی
رند جهانی سنما
از چه خریدار پریشان کنی
سبز چتره درخت تو بود
بر چه خزان بر سر ایوان کنی
صولت شمس قمرم ریخت ز رنج و بلا
بیا که کفره جهان ز وصل تو ایمان کنی
از بی سر و سامانی شمع پروانه می سوزد هنوز
پرده از چهره بگیر تا روشن شمع شبستان کنی
پیره می فروش قول چشمان تو دادم به عزل
بشکاف سینه شب که دو جام مهمان کنی
وقتست که آیی گره گشایی ز گردابجهان
بیا که ملک عشاق ز قباپیراهن کنی
در مله می خورد گوشت انسان ،انسان دگر.
بیا که این حرام در مکتب بی نشان کنی
پشت زمان بودند کسانی به ننگ نام
امروز هستند کسانی قدر بیا که رسوایشان کنی
او هفتادو کشت این جهانی به زیر چکمه
مگر با شمشیر حیدری کار بی زیان کنی
زمین می خورد زود شیطان بلند بین
خدا کند که شتاب کندکه ادا حق ضیفان کنی
ای بشر که دهانت خاک پر و چشمت سیاهی
خدای لعنتش کند مگر این دیو تو آدم کنی
گویی کینه توزان زمان فاطمه زند ه شدند
مگر با داروی سلطان پهلوی مادر درمان کنی
صبر خوبست می دانی ما صبوریم
بیا بیا که صبر ما را با ظهور پا یان کنی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام جناب فتحی شما بزرگواری کردین ملی از اشکال هم صحبت کنید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیباست موفق باشید