سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        باران غزل

        شعری از

        طوبی آهنگران

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹ ۰۸:۲۸ شماره ثبت ۹۲۳۴۹
          بازدید : ۶۱۸   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        در دایره هستی دل سپردم         آنجا سخن از نسل به بقا بود
        در شوکت آن گیسو ماندم           که عالم به تماشا بود 
        جز مهر نگار مهر دگر.                  مهر دگر به خواطر کجا بود 
        گر بنوازی به نگا ه منظر چشمی.        یا به جبار شکنی دل 
        همه از بخشند گی و لطف           مهر جوی شما بود
        چون به کوهت خوانده ای.          خوش سرو سامان بود 
        ناله ام چون مرغ شب                 در هوا داری تو شیدا بود
        آنچه از جانب کوهت برسد.         خوشتر ز عسل ز کام ما بود
        مرغ جان بی تاب آن باغ نگابود.     هر که در غمزه جادوی تو نبود رسوا بود
        نازنین ناز صبح و سحرت ما را بست آ.    آن زمان که هم صحبتی تو با ما بود
        هر آن که تو نوازی چه غم      از ناز پرورد که خالی از سودابود
        به آن کوخ که تونظر اندازی.   از قصر شهان بی نیاز بود
        كاینات در زیر فرمان  تو با نان نمک.     
        نوش به شیدایی دهی هر که دانا بود 
        جستجوی ساغی از ساغر دریا چه بود
        آن بلا گش مینای تو را جام پیما بود 
        گر درد تو دهی از پی درمان کجاروم 
        آنچه تو بر ما می دهی از نظر زیبا بود
        آنک خالی بود ز عیب حالش دهی 
        بی منت از خم ابروی تو سامان بود
        خواندمی به عیش تا حرم سازم به دل
        سیر روحانی کنم از سپر که بر ایوان بود
        معجزه در معجزه سکان بر سکان تو 
        دید عارف از کمالش لب تران بود
        زوغی از چشم غفورش معجزه سان دیده بود
        آن پسندیده که با نظم  زمان با ما بود
        آن پر سان که با مخلوق به نماز بود 
        می بخشی آنچه و ز مخلوق بی نیاز بود
        هر آنکه تاج او بر سرداشت خاموش بود 
        از گیا آموخته بود که بر سر تاج گل بود
        در باغ می گشت و گلی جلوه نداشت
        چون گل سلطان عا لم دیده بود 
        هنر در مکتبی دید که عا لش کبریا بود
        نشاناز آن حریم دید که جامش بی بلا بود
        آن تابند تر ز خورشید مه لقا بود
        که در ظلمت تابید سیاهی بی امان بود
        من باغش را به گل افشان دیدم
        ز مستی بلبل دامش پریشان بود
        به هر فصلش نهاد منت بر دشت
        بهارانش چه آیین درقبا بود
        درخت سربزیر مجنون او بود
        که رازش با دو چشمان بر ملا بود
        به سرخم کردز سبحانی بریار 
        خجل من ز پی بی هنری سر باا بود
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۶:۴۷
        سلام ودرود برشما بانوی گرانقدر اهنگران
        عزیز و بزرگوار
        به به افرین برشما واقا که استادانه وزیبا
        سرودید لذت بردم هزاران درود افرین
        بانو اهنگران عالی قدر خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۷:۱۷
        سلامو دورود بر شماجناب فتحی بزرگوار شما منت گذاشتینآمدین
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۲۱
        چقدر این شعر زیبا و دلنشین بود خندانک
        قلمتون نویسا عزیزم خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۴۰
        سلامسحر جانممنون که آمدی
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۳
        ساراجاناز شماعزیز ممنونملطف کردین بانوی شعر ناب
        طوبی آهنگران
        سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۱۵
        سلامبانوی مهر در شعر ناب. حدیث عزیزدورود بر شما
        اعظم قارلقی
        چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۵۱
        درود مهربانوی عزیزم خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۲
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۲:۱۵
        دورود بر شما
        صادق اعتمادی نژاد (دلخون)
        چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۰۲
        سلام خانم آهنگران
        غزل زیبایی بود از خوندنش لذت بردم
        بیشتر بسرائید.
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۹:۰۱
        سلامجناباعتمادینژلد از شما ممنونم که آمدین
        نسرین حسینی
        پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۳۶
        درود بر شما بانو آهنگران عزیز

        قلمتون نویسا خندانک خندانک
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۴۴
        سلام و درود خانم آهنگران گرامی
        بر شعرتان درودها و قلمتان استوار
        و با صلابت خندانک
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۱۷
        سلام خانم حسینی شما لطف درین
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۹ ۱۳:۱۹
        دورود بر سعیدصادقیجناب شما لطف کردین که آمدین
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۳۰ آبان ۱۳۹۹ ۱۹:۵۶
        درود برشما بانو اهنگران
        بینهایت عالی
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۱:۵۵
        درود مهربانو خندانک
        عالیست ، همچون وجود پر مهرتان
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        جستجوی ساغی از ساغر دریا چه بود
        آن بلا گش مینای تو را جام پیما بود
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۲:۴۱
        آن تابند تر ز خورشید مه لقا بود
        که در ظلمت تابید سیاهی بی امان بود
        من باغش را به گل افشان دیدم
        ز مستی بلبل دامش پریشان بود


        درود بی نهایت به شما بانو مهر و مهربانی


        زیبا بود و شخصا بی نهایت لذت بردم


        به سرایید به مهر و قلمتان سبز🌷🌹❤
        يکشنبه ۲۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1