چهارشنبه ۲۲ اسفند
بازمانده شعری از محمدرضا کریم پورآذر
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۴۴ شماره ثبت ۹۲۲۴۴
بازدید : ۳۴۹ | نظرات : ۶
|
دفاتر شعر محمدرضا کریم پورآذر
آخرین اشعار ناب محمدرضا کریم پورآذر
|
کجای قصه گم شدیم من اینجام رو نیمکت
چوب، درخت، دونه ام
کی بذر ما رو کاشت تو این باغ؟
مداد کشته های شهرم
تکلیفم روشنه با خودم
شب که خوابم
کجارو لنگ زدم
صبا جلد عوض
زباله ها خوشحال تر
بستن
شب که بشن مصرف می فهمن
حقشو زدن چنگ
گربه های شهرهای آهنی رو دست
هموطن کجاست در؟
خط خطیه بقیه به چپم
صندلی آخر با سر نشستم
یکی کمتر
جمعو ترک می کنیم کم کم
آخرش برنده دستای منن که میشن مچاله تر نه کاغذ
نه نوشته ی روش
قانون
همه تو لاکن
ولی چشا خوب میبینن
منغعتا بازن
ولی تو قفس فقط صداش میره بالاتر
داد و بیداد
شششش...
خفقانه اینجا
سیگارتو خاموش کن
ریه هامو میخوان
نفس و من که حبسه
فقط سرده
دستتو بیار به سمتش
جهتا دستبند
مسیرو مستقل می رفتم
چند نفر گوشن
چوبا رو میارن
نشه هیزم کار خوبم
روی قول نزنن میخو
نگن بسازیم جای در تخته روش
به خوابت میاد هرکی جاتونو تنگ کرده
اصل یعنی همه
مهم نیست تبصره ی چند
لق هرچی اگه نذاره شرط واسه کشفش
اصل یعنی همه
همه گربه ها به صف شن
نقطه شو ورمیداره فهم
مهم درکه
حرف که بنده ی سلیقته
دلت می خوادش مگه؟
همه چی هم واضحه هم خیر هم شر
پایان اشتباه روزیه که بگذره بشر از عیب
از هم
گوشات شدن خدات
نذر بکن واسه ی حاجتات
صبر میباره دهنو وا کن بریزه اشک
بیچاره خودتو خالی کن واسه خوردنه حکم
شرایطو کشته
ختم کلامه
اعتراض کن خالی بشه دادت
سلامتی باوری که مرد زیر قبول اشتباهش
کشنده ترین بذر میشه حقم
انسانیت شهیده رو زمینه
حرکت، بی حرکت
جایی که نیازه وجودم هم هست، هم نیست
تو ابر تمدن یه قطره واسه سوختنمون بس نیست
جَوونم ترک رو آسفالت این جنگل
همه گربه ها به صف شن
همه گربه های آروم از لگد جنگ
بو میده مث سگ
باید آگاه شیم
آگاهی دو تا چراغه قرمزه
آژیر
نرید سمتش
دور باشید و به گوش
واسه زنگ خطر
زیر زمین امنه
یکی کفنش تنگه از حرص
روزی که سفیده ورق خط شعر
واسه موندن بینمون میذارن ارزش
تفرقه فن بیانه
قدرت و ترسه
تنهام ته چاه
یوسفم به اختیار درد بده
اگه انزوای درده
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و احترام استاد ارجمند سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست