پنجشنبه ۶ دی
شبآدینه شعری از طوبی آهنگران
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱ شماره ثبت ۹۱۶۲۷
بازدید : ۳۳۶ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب طوبی آهنگران
|
از شیوه چشم سحری بود که رخش در آینه دیدم
به غزل آمده بودکه تو را غمزه بچیینم
آن شب ظلمت که تارش به غزل خوش نوا بود
فکر بود ظلمت و تباهیکه جامش به دل آینه دیدم
آن شب شب آدینه بود و من تشنه به مینا
آن تره گیسو پریشان به سر شانه بدیدم
دست به مینا نهاد تا بنوشد لبی
زآن قنچه لب یاقوت به فرمان دیدم
عطر در جستجوی نرگسش می ربود هر دم مشام
بوی او بود که مستان را به در آواره دیدم
از قدومش هر دلی آیینه بود فخر بها
جای او در نکهت دل بر سر ویرانه دیدم
گرم بود نفسش که از سردی دردد می آمد
جان نو دادبه زیبا سنمی که از سینه خاک دیدم
از سحر می گفت که خواندش بلب مست
که بر شاخه نشست عرق در چهره گل حیران دیدم
غباراز گل ربودآن مرغ به مستی
که آرام جا شیرین دامی در خاک دیدم
عجب هر شب به ماهی تماشای نگا هبود
در آن ظلمت سیاهینور بود که از سینه دلداردیدم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیباست و دلنشین
موفق باشید