زندگی
رمز ورازی دگر دارد
بی تقابل
بی تهاجم
بی وحشت وتردید
دم به دم ، درکمال مهر آسودن
درفضایی ورای این تخدیر
حُسنِ"بود " ی
که در ضابطه نمی گنجد
شکاربانی از قلب نو نوشت ضابطه هاست
نه دراین حوالی
درهرکجای سفسطه ساز زمین
*
هنوز....
دریچه هابسته است!!!
وروشنی .... هویدا نیست
دراین ظلماتِ بی تقدیر
علم هم ، ناتوان از کشف است
درهنوزِ زمینِ بی خورشید...
آن بهشتی که گم شده در چنگ
دررسوباتِ کهنه ی تعبیر....
می توان ؛
کشف کرد و عریان دید
خویشتن را به ساحلی دیگر
آن فضایی که دم به دم تابد
وصل نوراست و ، هیبتی اکمل
باید از شط کهنگی وارست
تا به دریای خویش ، آرامید
زندگی ،
موج سرشار دیگر ی دارد
درطلوع بنفشه ها جاری ست
چون گشاییم چشم پنهان را
کشف سرّی دگر دراین وادی ست...
می توان ،
کشف کردو روشن دید
راز یک برگ نورسیده را در باغ
حسِ زالوی ِ تشنه را در لوش
میتوان لمس کردو ، همچنان فهمید
هست اسرارِ زندگی مکتوم
درهمین آیه های سبحانی
بال رنگین شاپرک گوید
باتو از رازهای پنهانی
ما
به ذهن خودیم همه پابند
درکلافی فتاده کوراندیش
زندگی ، فوق این هلاکت هاست
کشف آن بلکه ، عینِ آبادی ست
"سادگی"
هست کفایتی مهجور
درکفش کشف بیکران باماست
هست کمال بشر ، رهایی از زندان
چون رهد ، چون پرنده است آزاد...
دامن ما شده زبس چرکین
ننگریم ، روشنی به کُنهِ خویش
هست ، اگاهیِ بشر رمزی
قبله را می نمایدش در باد
محواین چالش است که راز اوست
پاک کن ،
لوحه ی ضمیر خود
از فضولاتِ کهنه ، ماسیده
بعداز آن بنگری ؛
"جهانی نو"
نور محضی که در تو ، تابیده
"راز هستی "....چنین نمایان است
پشت یک جهل تو امان در خویش
زندگی واحه ای دگر دارد
کشف نوراست و
کاشفی در خود
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
موثر و پر معنی
دستمریزاد