عکس ِ تو در قفس ِ قاب ِ اتاقم
بُرده طاقم
و چنان زل زدهای
که انگار خبر از غم ِ دیرینه نداری
عکس ِ تو زیبایی است
همه را خیره کند
لیک هر کس که بگوید این کیست
چه بگویم
تو چنان زل زدهای
که انگار خبر از غم دیرینه نداری
عکس تو قاب نگاهم شده است
و نگاهت ...
چه کنم ...
باز هوای دل ِ من بارانی است
اشک ِ من زندانی است
سندی میخواهم
وآنچنان زل زدهای
که انگار خبر، از غم دیرینه نداری
خواهم امروز شکست
شیشهی قاب تو را
و به آغوش کشم خاطرهی ناب تو را
شیشه بشکست ولی
همچنان زل زدهای
که انگار خبر، از غم دیرینه نداری
سلام و درود بی پایان
منتظر بودم مثل همیشه تصنیف خوانیِ دلسروده تان را باصدای خودتان بشنوم البته صدا و کاردیکلمه ی خانم آقاحسنی هم ارزشمند است .
من اینگونه میخوانمش بااجازه به روشِ تصنیف سُرایی :
عکس ِ تو
در قفس ِ قاب ِ اتاقم
(طاقتم بُرده)
( که نگیری تو سراغم )
تو چنان زُل زدهای
که ( نه انگار خبر )
از غم ِ دیرینه نداری
عکس ِ تو
زیبایی ست
همه را (خیره کُنان )
بَرِ یک مَحو نشانده
لیک هرکس که بگوید این کیست
چه بگویم
تو چنان زُل زدهای
که نه انگار خبر
از غم دیرینه نداری
عکس تو قابِ نگاهم شده است
و نگاهت ...
چه کنم ...
باز هوای دل ِ من بارانی ست
اشک ِ من
زندانی ست
سندی میخواهم
و تو هم
آن چنان زُل زدهای
که نه انگار خبر
از غمِ دیرینه نداری
خواهم امروز شکست
شیشهی قابِ تو را
و به آغوش کشم
خاطرهی ناب تو را
شیشه بشکست ولی
همچنان زُل زدهای
که نه انگار خبر
از غمِ دیرینه نداری.
به قلم:
#صادق_کیانی
21/10/2020
با صدای:
#نیکو_آقاحسنی
واقعاً زیبا می نویسید و ارزشنگار
درپناه یکتای هستی بخش همچنان پیروز باشید درسلامتی و دلشادی ها برقرار
درود قابهای خالی ام بردیواربه هم زل زده اند زل زده به جای خالی کسی که دوست میدارمش وندارمش دیوارهم خسته شده ازحجم سنگین این خلا بیا وچهره بده به قابهایم پرکن این خلا سنگین قاب رابردیوار...
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بسیار زیبا و غمگین بود
دستمریزاد
موفق باشید