يکشنبه ۲۷ آبان
|
آخرین اشعار ناب سمیرا_خوشرو
|
مرگ رویا
یه شب با اسلحه توو قلبِ تنهاییم
تموم آرزوهامو ترور کردم!
نباید می دیدن من رو توو این حالت
نمیخواستم شریک باشن توی دردم
نمیخواستم ببینن تووی مردابِ
جنونِ سر خوریها مثل خر موندم
نمیخواستم بفهمن پیشِ چشماشون
یه عمری واسه ی غمها رجز خوندم!
میونِ اینهمه خواستن که توو دنیاس
فقط این آرزوها مالِ من بودن
مثل رودِ فراری در پیِ دریا
آخه اونام فقط دنبالِ من بودن!
یه گورِ دسته جمعی توو دلم کندم
دیگه فرقی ندارم با یه قبرستون
براشون فاتحه می خونم و میرم
که گمشم تووی پاییز ... توو زمستون
نمیدونم چجوری بعدِ رویاهام
شب و روز و بپیچونم که فرداشه
نمیدونم هوا رو با چه امیدی
بِبلعم تا میونِ ریه هام جاشه
نمیدونم چجوری ابرِ چشمامو
برونم تا بِخُشکن چشمه های غم
نمیدونم چجوری از تووی قلبم
شَرِ غمهای بدجنس و بُکُنم کم
توو این شبها اگه راهی نشه پیدا
میرم تا بی نهایت سمتِ بیراهه
با اینکه می دونم در آخرِ این راه
فقط تاریکی و آغوشِ یه چاهه!
#سمیراخوشرو_شبنم
#چارپاره
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
چهارپاره زیبایی است