چرا تعریف عزیزم
لازم نیست حرف کسی رو باور کنید شما یه عارف گیر بیارین در مورد چگونگی و خصوصیات نور و هاله و ریاضت و تزکیه نفس این چیزا بپرسین البته الکی نیست نیازمند مراقبه های فراوانه من هنوز گرد پای چنین اشخاصی هم نشدم
فلسفه اشراق
مکتب فلسفی اشراق توسط شهابالدین سهروردی یا شیخالاشراق در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه شد. وی در کتاب حکمتالاشراق به اصول و فروع این نظریه پرداخته است.
خلاصه حکمت اشراق:
سهروردی در ضمن تحصیل چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود آمده و انوار به یکدیگر میتابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین جهت لقب شیخ الاشراق را یافت.
نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود میآید نور است٬ لذا جهان جز اشراق نمیباشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پارهای دیگر دارای ذرات متراکم است و همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف میتابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد. انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران میتابد٬ همانگونه که نورهای دیگران به او میتابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده میشود انسان فیاض است و میتواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.
سهروردی میگفت که حکمت بر دو نوع است: حکمت لدنی و حکمت عتیق. حکمت عتیق یعنی حکمت قدیم همواره بوده و در قدیم هندیها و ایرانیها و بابلیها و مصریها و بعد از آن یونانیها برخوردار بودهاند. اما حکمت لدنی خاصان از آن برخوردار میشوند. اما در آغاز این دو حکمت از یک مبدا سرچشمه میگرفته و آن ادریس بوده که نام دیگر آن هرمس است.بعد از اینکه مردم حکمت از ادریس آموختند به عقیده او به دو شاخه شد که یکی به سمت ایران ودیگری بهطرف مصر و بعد این دو شاخه وارد اسلام گردید.
شهاب الدین یحیی سهروردی (549-587 هجری قمری)، با تاسیس حکمت اشراقی، نقش مهمی در تداوم سنت فلسفی اسلامی دارد. او اولین فیلسوف مسلمان و ایرانی است که نظام فلسفی خود را برمبنای نور تاسیس می کند و آن را حکمت اشراق می نامد. نور در فلسفه سهروردی دارای دو نقش اساسی از جهت وجودشناختی و معرفت شناختی است. از لحاظ وجود شناختی، سهروردی کل هستی را به نور و ظلمت تقسیم می کند و براین عقیده است که نور و ظلمت عناصر اصلی مقوم جهان هستند. او ضمن تاکید براینکه نور واقعیتی بدیهی و تعریف ناپذیر است، که مفهوم ظلمت نیز از عدم آن فهمیده می شود؛ هریک از نور و ظلمت را به دوگروه جوهر و عرض تقسیم می کند. در اینجا، دو نوع نور وجود دارد: انوار مجرد، موجوداتی اند که در هستی خود مستقل اند و انوار عارض، که در وجودشان وابسته به دیگری هستند. موجودات ظلمانی نیز دو قسم اند که عبارتند از جوهر تاریک، که بی نیاز از محل است و دیگری عرض-های ظلمانی، که وابسته به موجودات دیگری اند. نکته مهم در تقسیم بندی سهروردی از نور و ظلمت، درنظر گرفتن رابطه تشکیکی بهره مندی همه موجودات از حقیقت نور است، یعنی هراندازه که موجودی مجرد تر باشد از نور بیشتری بهره مند است و استقلال وجودی بیشتری دارد، که در راس این سلسله، خدا بعنوان نور الانوار جای می گیرد. از جهت معرفت شناختی، سهروردی بین نور و معرفت اشراقی ارتباط دقیقی برقرار می سازد. او ابتدا تاکید دارد که نور عین خودآگاهی و علم حضوری است و با توجه به مراتب مختلف تشکیکی موجودات، رابطه معرفتی آنها را با استفاده از دو واژه اشراق و شهود تبیین می کند. او می گوید معرفت موجودات به انوار مافوق خود به نحو شهود و مشاهده است، درحالیکه معرفت انوار عالی به موجودات پایین تر به نحو اشراق است. در اینجا، اشراق همان پرتوافکنی انوار عالی بر انوار سافل است. پس این نور و روشنایی حاصل از آن است که هم علت هستی اشیاء و هم علت شناخته شدن آنهاست و اینکه علت حقیقی همه نوربخشی وجودی و معرفتی خداست.
بسیار زیبا و پر معنی است
موثر و دلنشین
طولانی