دلت شده برای صدایم تنگ، دلم شده برای صدایت تنگ
دلت شده برای نگاهم تنگ، دلم شده برای نگاهت تنگ
دست تقدیر و حیله ی دنیا، عاشقانی که گشته اند تنها
می شود مگر از این بدتر، راه وصلی نباشد آخر سر
می زند گوشی اتاقم زنگ، نبض عشقم گرفته باز آهنگ
نکند یار من خودش باشد، عشق و دلدار من خودش باشد؟!
می شوم باز هم پر از رویا، می کنم صاف تر صدایم را
بله الو بفرمایید، هیچ کس نیست دهد جوابم را؟!
این چنین ده بار دیگر زنگ، دائما گوشیم کند دنگ دنگ
باز هم الو بله بفرمایید، آیا صدای من را دارید؟!
می رسد تنها سکوت از آن ور، او شنیده است صدا آخر
نیست این رسم وفاداری، آری آری هست مردم آزاری
می شود کند خودش شاد، و قلب من دهد به غم زاری؟!
نه نه، من اشتباه کردم، نیست یار من قطعا، حتما!
تلفن را دوباره بر داشتم، اشتباه گرفته ای حتما!
بار آخرت دگر باشد، ای مزاحم ترسوی بی دقت!
-----------------------------
گفته اند میان عقل و دل جنگ است، عاقلی برای عاشقان ننگ است!!!!!
----------------------------
بداهه ی پاییزی:
پاییز که می آید، اشکم بشود سر ریز

یاد رخ یار افتم، جامم بشود لب ریز
ابر است که می گرید، بر حال چو من زاری

بوی اش بکشید، آری پاییز گرفتاری
من در غم عشق او، او در غم عشق من

پاییز که می آید، درد است فقط در تن
می ریزن و می رقصن برگ های جدا گشته

گویا همه مستان اند، در عشق فنا گشته
پاااااااااااااایییییییییزتان مبارک
دستمریزاد
موفق باشید