به یاد بیاور-
مویههایم را در؛
-- چهارشنبه
وَ پنجشنبهای خاکستری
پَرسه در خیابانهای سرد
با عبوری تَکراری!
من،،،
شعرهایم را
به گوشِ باغچه خواندم
به هوای صحرا پرواز دادم
و در دشت،،
به علفهائی سپردم
که دوستت دارند
و نام مقدست را
بر سپیدارها حک کردم
حالا؛
اگر با باد میرقصم
اگر با رود میخوانم وُ،
راه می روم
دارم خاطرههایم را
دوره میکنم..
دارم با لکلکها
پرواز میکنم
من،،
بیدلیل دلتنگ میشوم
بیدلیل گریه میکنم
بیدلیل به کوچه میزنم؛
آخر،
قلبم به شکستنهای بیدلیل،
--عادت دارد..
خیلی هم،،، (خییییلی هم)
نگران نباش!
مقصر، تو نیستی
من بیدلیل گیر دادهام به دلایلِ موجّه خودم!
عاشق شدن بهانه نمیخواهد
بیبهانه دوستت میدارم
و دارم با جوانههای روحم،
رشد میکنم
و پیچکی میشوم که
میشکنم لابهلای درختی که تو باشی.
باورم کن
سرگیجههای من
رفت و برگشتِ مکررم هست
وقتی صدایت میکنم وُ،
انعکاسی لال بر میگردد
--به من!
لیلایِ من؛
به یاد داشته باش
داری
عاشقترین مردی را،
مرور میکنی که،،،
منم!
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
سرشار از احساس
دستمریزاد